تغییر زمان برگزاری همایش اندیشه های فلسفی استاد مطهری

 برگزاری «همایش بین المللی اندیشه های فلسفی استاد مطهری» که قبلا خبر آن در وبلاگ اعلام شده بود, بنا به گغته دبیر اجرایی همایش, به تاخیرافتاد. بنابراین, علاقه مندان برای ارسال چکیده مقاله تا اول اسفند 91 و برای ارسال اصل مقالات تا اول خرداد 92 فرصت دارند.

اگر دوست داشتید برای آگاهی از چگونگی نگارش مقاله برای همایش های علمی مطلب «چرا و چگونه در همایش های علمی شرکت کنیم؟»  را در اینجا بخوانید.

مقدّرات قدر

 (1)

شب بود،

شب قدر.

قدری بود و ما قدرِ قدر دانسته،

و اعضا و جوارح هر یک به کنجی نشسته.

و مباحثه­ ای بزرگ

ـ بل محاکمه­ ای ـ

در گرفته.

گویی زمانِ حساب در رسیده،

و جمله در محضر وجدان، حاضر،

تا مگر قدر و مقدار هر کس مشخص شود.

شاهدان هر یک به شهادت حاضر،

و هر کدام  به‌ گونه‌ ای غمگین،

و نالان از خطاهایی که به دست‌ شان در گرفته بود.

قلب گفت: «گناه من چیست وقتی آدمی مرا فروخت به شیطان

ـ به ثمن بخس ـ »

دست گفت: «چه جای سرزنش مرا، که خطاکار، آدم است؛

او که مرا به راه خطا بُرد هر زمان.»

پا گفت: «خود انصاف دهید.

مرا به مجلس اشرار چه جای رفتن بود،

اگر او ـ آدمی ـ در حق من چنین جفا نمی­کرد؟»

گوش به فغان آمد:

«مرا تمایل نغمه­ های ناصواب نبود

اگر این سیاه‌ کار ـ انسان ـ

کلید گناه بر درگاه وجودم نمی­فکند.»

چشم گفت: «چه بسیار که در خواب غفلت فروخفت،

و چشم خویش از زیارت اسحار فروبست،

حال آن که خود شنیده بود

ـ گوش، شاهد است ـ

بارها ذکر قبیله پاکان را،

آن‌گاه که به دامن یار می­ آویختند،

از دست ساحران سحر

ـ این حرامیانِ صحبت اسحار ـ

و بر لب‌ شان مدام جاری بود که:

اللهم نبِّهنی فیه لبرکات اسحاره.

(2)

داستان ادامه داشت.

آدمی

ـ این غافل از سحوری اسحار

و فرورفته در مکاید ایام ـ

در شب قدر،

در محکمه وجدان،

شرمگین بود و سر افکنده.

از محضر دادگاه فرصتی دیگر خواست.

و همگان را، از شاهد و قاضی،

به یاری طلبید،

مگر که از سیاهی پرونده خود بکاهد.

و در شب قدر،

تقدیر خویش  از سر نویسد.

شاهدان، سخن به محضر یار بردند

و او را به لیالی قدر سوگند دادند

با این امید که ابر رحمتش دیگر بار

باران به چشم خطاکار آدمی شود.

رحمت یار بر غضبش پیشی گرفت

و آدمی را مهلتی دیگر داد،

مگر که از خجالت عشق درآید.

او نیز تیر امید در کمان تضرع نهاد،

باشد که به هدف اجابت نشیند.

نخست از قلب آغاز کرد

با این امید که دیگر بار جمال یار در آینه اش هویدا شود،

و با خود زمزمه کرد:

و نَوّر فیه قلبی بضیاء انواره.

(3)

قلب به تنهایی چاره‌ساز نبود.

دیگر شاهدان ـ اعضا و جوارح ـ

نیز هر یک را سهمی بود.

و بی یاری آنان کار به­ سامان نمی­ رسید.

این بود که دیگر بار

در دادگاه وجدان

و در لیالی قدر

آدمی دست تمنا به ستارگان آسمان داد،

و جان به خنکای نسیم سحرگاهی سپرد.

آن‌گاه نورِ نوران را به ذمه قلوب عارفان برد،

مگر که سطوت نورانی عشق

همه اعضای او را

به ناز نگاه خود متبرک سازد.

در این حال بود و وصف حالش چنین:

و خذ بکل اعضایی الی اتّباعِ آثاره.

بنورک یا مُنوِّر قلوب العارفین.

(برگرفته از کتاب «رمضان؛ ضیافت ناز، جلوه نیاز»)

نهادینه شدن اخلاق؛ ضامن صیانت از کرامت انسانی+ چكيده مقاله

کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران با همكاري برخي از موسسات علمي و پژوهشي كشور قصد دارد در مهرماه سال ۹۱ همايش ملي  «صیانت از کرامت انسانی در اندیشه حقوقی اسلام» را برگزار نمايد.

دومین پيش نشست علمی پژوهشی همايش روز شنبه ۱۴ مرداد ۹۱ در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قم برگزار شد. در اين نشست ابتدا آقايان دکتر محمدجواد جاوید، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه تهران و حجت الاسلام دکتر مصطفي  دانش پژوه، مدیرگروه حقوق پژوهشگاه حوزه و دانشگاه مباحثي را ارائه كردند. پس از آن سه مقاله از مقالات برگزيده همايش توسط آقایان محمد داوری، احمد رضا بهنیافر (از مشهد و دامغان) و حسینعلی رحمتی ارائه شد. عنوان مقاله آقای محمد داوری ، «چالش های حقوقی و قضایی و صیانت از کرامت انسانی بزه دیدگان» و عنوان مقاله آقای بهنیافر، «جایگاه کرامت انسانی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» بود.

عنوان مقاله اي كه بنده ارائه كردم عبارت بود از «نهادینه شدن اخلاق؛ ضامن صیانت از کرامت انسانی». چكيده مقاله خودم را در اين جا قرار مي دهم (متن كامل را هم پس از انتشار، در وبلاگ قرار خواهم داد. انشاءالله)

چكيده

آدمی به عنوان گل سر سبد آفرینش، جای گاه و مقامی بس ارجمند دارد، و کرامت انسانی، موهبتی است که از سوی خالق وی به او اعطا شده است. از این رو سزاوار است که از  این گوهر ارزشمند به خوبی صیانت و حفاظت شود. مقاله حاضر، که با رویکردی نظری – كاربردی نگاشته شده،  در پی پاسخ به این سوال است که چه چیز می تواند صیانت از کرامت انسانی را تضمین نماید؟ انگاره قابل دفاع مکتوب حاضر آن است که با «نهادینه شدن اخلاق» و عمل به دستورات اخلاقی در عرصه فردی و اجتماعی، می توان به خوبی از کرامت آدمی صیانت نمود. البته این امر آن گونه که در آغاز می نماید امری سهل و آسان نیست؛ بلکه ضرورت ها و بایسته هایی دارد که در مقاله به آن اشاره خواهد شد. در نوشتار حاضر، پس از تبيين اهمیت و جایگاه کرامت انسانی و تاکید بر لزوم صیانت از آن، ضمن توضيح مفهوم «نهادینه شدن اخلاق» ، و اشاره به برخی از بايسته های تحقق این امر، بعضي از چالش هاي عملي و نظري كه بر سر فرايند نهادينه شدن اخلاق قرار دارد بررسي مي شود.

واژگان كليدي: کرامت انسانی؛ اخلاق اسلامی؛ اخلاق فردی و اجتماعی؛ انسان از دیدگاه اسلام؛ آسیب شناسی اخلاقی.

 پ ن:

'گزارش نشست دوم را می توانید در سایت مرکز حقوق بشر اسلامی بخوانید.

گزارشي از پيش نشت اول اين همايش در اينجا و پيش نشست سوم را مي توانيد در اينجا مطالعه كنيد.

آشتیانی و احیای تراث(مقاله+دانلود)

مرحوم سید جلال الدین آشتیانی یکی از اساتید و پژوهشگران بنام معاصر در عرصه فلسفه اسلامی بود. ثمره تلاش های او در زمینه احیای تراث ومیراث فلسفی اسلام, مجموعه آثاری است که به همت وی احیا و منتشر شده است.

بنده در مقاله ای به بررسی این بعد از ابعاد حیات فلسفی مرحوم آشتیانی پرداختم. این مقاله قبلا در مجموعه مقالاتی که در بزرگداشت ایشان از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در سال 1385 و با عنوان شريعه شهود: درباره استاد سيد جلال الدين  آشتياني و پاره اي از آراي حكمي او منتشر شده نیز آمده است.

پیش از این یکی دیگر از مقالاتی که در مقایسه رویکرد استاد مطهری و مرحوم آشتیانی به فلسفه غرب نوشته بودم را در پست دیگری معرفی کرده ام که برای اطلاع می توانید به اینجا مراجعه و آن را از این آدرس دانلود فرمایید.

مقاله «آشتیانی و احیای تراث» را از این جا می توانید دانلود کنید.

چکیده مقاله را می توانید در ادامه مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

مائده سی‌ام:  مواعيد عيد

(1)

«عید آمد و عید آمد!

آن بخت سعید آمد!

برگیر و دهل می زن،

کان ماه پدید آمد.

... برخیز و............

ادامه نوشته

مائده بیست و نهم:  انفطار فطر

(1)

ابر از شوق گریست.

آسمان دل بارانی شد.

دست­ها زبان دل گردید،

و دل­ها، ترجمان شوق.

پاها به رقص آمد،

و قلب­ها ...........

ادامه نوشته

مائده بیست و هشتم: تكلف تكليف

 (1)

گام نهادن به­سوي‌ات نه چندان‌مان آسان بود

كه بتوانيم به اندوخته ناچيز

و توان اندك‌مان

دل خوش كنيم.

دل به­درياي‌ات زديم،

عشقه..............

ادامه نوشته

مائده بیست و هفتم:  غافلان قدر

 (1)

قدری دیگر در پیش داریم،

و چون نیک بنگری هر شب‌مان شب قدر است.

ای کاش که قدرت اقتدار قدر را دریابیم.

این درست که گفته‌اند: «اگر همه شب، قدر بودی شب قدر بی­قدر بودی»

لیک این نیز هست که هر شب برایت شب قدر خواهد بود

اگر.............

ادامه نوشته

مائده بیست و ششم:   زبان زيارت

 (1)

دست دل به دامن‌اش آويختيم،

و خود را در وسعت بي‌منتهاي مهرباني‌اش غوطه‌ور ساختيم.

عشق را قباله قبيله پاكان،

و مِهر را مهريه مه‌جبينان کرديم.

شوق وصال‌اش چون سرمست‌مان كرد،

و بذر اميد چون .............

ادامه نوشته

مائده بیست و پنجم:   حبّ حبيب

 (1)

ـ «من از ديار حبيبم نه از ديار غريب...»

نواي دل‌نشين رائد قافله گوش‌ها را می‌نواخت.

وقت خوش بود،

و كاروان در حركت.

منزل به­منزل آمده بوديم،

با مير............

ادامه نوشته

مائده بیست و چهارم:  سودای سرمایه

(1)

از منزلی دیگر گذشتیم.

به تو نزدیک شدیم یا دور؟

این است پرسش ‌مان اینک.

اکنون کجا ایستاده­ایم؟

و نسبت ‌مان با تو چیست؟

راه .....

ادامه نوشته

مائده بیست و سوم:  طهارت تقوی

(1)

هیچ می­دانی

رفتن به نزد پاکان

بی ردای پاکی

ممکن نیست؟

پس دل به چه خوش کرده

و بر روی کدامین.........

ادامه نوشته

مائده بیست و دوم:  روضۀ رضوان

(1)

پا به منزل بیست و دوم نهادیم.

اینک ماییم و چند گامی تا منزل لیلی.

«لختی درنگ!»

ـ امیر قافله می­گوید ـ

ما را ..........

ادامه نوشته

مائده بیست و یکم:  آیین ِ آینه

(1)

آینه را دیده­ای؟

هیچ در این صافی صفا نما دقت کرده­ای؟

درس­های فراوان دارد

برای آن که اهل آموختن است.

ـ نه آینه

که هر چه در .............

ادامه نوشته

مائده بیستم:  صحاری اسحار

(1)

رمضان است.

آبشار نور از محضر فیض باریدن گرفته.

باغچه دل،

که سالی را پای‌مال گرازهای گناه بود،

اینک مجالی یافته تا دیگر بار

در پناه .............

ادامه نوشته

مائده نوزدهم:  شور  ِ شیدایی

 (1)

«لب تشنه‌ای و آب.

پا بسته‌ای و یار.»

این داستان ماست.

زین سان که می­رویم،

پر شور و بی‌قرار،

ای...............

ادامه نوشته

مائده هیجدهم:  مقدّرات قدر

 (1)

شب بود،

شب قدر.

قدری بود و ما قدرِ قدر دانسته،

و اعضا و جوارح هر یک به کنجی نشسته.

و مباحثه­ ای بزرگ

ـ بل محاکمه­ ای ـ

در گرفته.

گویی..........

ادامه نوشته

مائده هفدهم:  ترنم ِ ترانه

(1)

«نفحات الانس» تو را از «حضرات القدس» بوییدیم.

پس در پی «کشف المحجوب» برآمدیم.

عطر «گلشن راز» تو سرمستمان کرد،

و ما را به­ سوی خود خواند.

فهم راز تو چیزی فراتر از ادراک ما بود.

پس.....

ادامه نوشته

مائده شانزدهم:  مراحم رحمت

(1)

فرشته در ترديد بود.
كاري سخت بر عهده داشت:
آماده كردن آدمي براي كارزار بزرگ‌
-
جهاد اكبر -
با خود انديشيد:
آيا....

ادامه نوشته

مائده پانزدهم:  ثریای ثروت

(1)

بر جاده­های لغزان زندگی هموار رفتن آسان نبود،

بر دردهای جان فرسا تحمل داشتن سهل نمی­نمود،

از مکر و فریب شیطان خود را رهاندن ممکن نبود،

دل کندن از شیرینی گناه،

و شرنگ به کام شیطان کردن کارساز نبود،

فتح قله­ های نجابت به....

ادامه نوشته

مائده چهاردهم:  عسرت عثرات

(1)

یا معین الضعفاء!

ضعیفانیم در جدال رقیب.

مگر که یاری تو دست گیرمان شود.

یا صاحب الغرباء!

غریبانیم در دیار حبیب

مگر که........

ادامه نوشته

مائده سیزدهم:   سحاب صحبت

(1)

گل تا روی خود به خورشید در کشد

و جلوه جمال خود آشکار نماید

قفس خاک در می­شکند،

تن به آب طاهر پاک می­کند،

و آلودگی از جان دور می­نماید.

زین روست که.............

ادامه نوشته

مائده دوازدهم:  حِصن حصین

(1)

دیگر بار توفیق رفیق راه شده بود،

و ما میهمان جمعی از یاران همراه،

در محضر استادی ارجمند.

هر کس به فراخور حال و کار خویش

با کسی در گفت‌و‌گو بود.......

ادامه نوشته

مائده یازدهم:  محاسن احسان

 (1)

عمری گذشت

دیرسالیانی با مردمان زیستیم،

لیک افسوس که در میان‌شان بودیم

ولی از درد و رنج‌شان بی‌خبر.

اینک............

ادامه نوشته

مائده دهم:  رستن رستگاری

(1)

به گاه خلقت

لمحه‌هایی از وجود خویش در ما به‌ودیعت نهادی

مگر که ما نیز ـ گر چه خدایی‌مان ممکن نیست ـ

رنگ و بوی خدایی گیریم.

و صَبّاغ...........

ادامه نوشته

مائده نهم:  رضوان رضایت

(1)

 دستت به­کار آفرینش که رفت

قوه ناطقه را در وجودمان نهادی.

لیک ما،

از سر غفلت،

«ناطقه» را رها

و.......

ادامه نوشته

مائده هشتم:  کرانه کرامت

(1)

کریمی به افطارمان خوانده بود.

در راه بودیم،

که کودکی ژنده

راه بر ما بست.

و دست خواهش،

و................

ادامه نوشته

مائده هفتم:  بلوای  ِ  بلا

(1)

یا عزیز!

رمضان‌ات چشمه عزت است و معدن کرامت.

یا مدبر!

برنامه ضیافت‌ات کرانه تدبیر است.

یا مصور!

اقامه..............

ادامه نوشته

مائده ششم:  عظمت  ِ  عزت

(1)

جمعی بودیم،

از یاران همراه.

اِخوان الصفا،

و خُلاّن الوفاء.

ماه صیام بود.

و.........

ادامه نوشته

مائده پنجم:  بركه برکت

(1)

شبی بود و برکه­ای.

جوی آبی و لحظه‌ای.

با خود و دور از خود،

و دیگران.

بر خاطرم گذشت که:............

ادامه نوشته

مائده چهارم:  شرنگ   ِشرارت

(1)

شیطان احساس سرمستی می‌کرد.

و نائره‌های نیرانش را به رخ انسان می‌کشید.

برق غرور و نخوت از چشمانش می‌جهید.

خوشحالی‌اش بی‌سبب نبود.

چشاندن زقّوم گناه به آدمی

ـ این برترین مخلوق خداوند،

و بزرگ‌ترین.............

ادامه نوشته

مائده سوم:  بدر بیداری

(1)

رمضان بود.

نشسته بودم،

در محضر پیری خردمند،

«آزاده­ای افتاده»؛

از آنان که «ینبغی ان یشدّ الیه الرَحال»،

 ـ می‌سزد که برای دیدن‌شان،

کوی‌ها و برزن‌ها را در سپاری،

و طول راه به پاتاوه همت کوتاه کنی ـ

فرصتی بود مغتنم؛

از آن دست که اگر.........

ادامه نوشته

مائده نخست:  قفل‌های غفلت

(1)

روزها و روزه‌ها آغاز گشته.

دل‌ها یاد قبیله ایمان کرده.

حاجیان احرام دل بسته،

ولی دل‌ها شکسته،

پرها خسته،

و نالان از هجر یار،

ترک کفرستان کرده‌،

و...

ادامه نوشته

مائده هاي رمضاني: عشقه هاي عاشقي


 (1)

مي رفتيم،

در فراخناي زمان.

اسيراني بوديم در بند شهوت و ثروت و قدرت.

ناي‌مان تهي از هر ناله.

و، دردا،

كه بندی زنجيرهاي خود ساخته بوديم:

وحدت زندان و زنداني و زندان‌بان!

....

ادامه نوشته

مائده هاي رمضاني: چاووش خواني

فرارسيدن ماه رمضان را به همه كساني كه دل در گروي معنويت و راز و نياز با مبدا زيبايي و خير دارند تبريك مي گويم. جذابيت هاي معنوي اين ماه آنچنان زياد است كه حتي كساني چون ما كه توان چنداني براي درك لذائذ معنوي نداريم هم تا اندازه اي آنها را درك مي كنيم.
اين ماه با دعا انس و الفت فراوان دارد. مضامين نهفته در دعاهاي رمضان بسيار زيبا و تامل برانگيز و سازنده است. بنده از سال ها پيش معتقد بودم كه ما بايستي بتوانيم اين مضامين را با بهره گيري از زبان و بيان زيبا و با كمك گرفتن از ادبيات و هنر، هر چه بيشتر به ديگران معرفي نماييم. از اين رو گر چه خود را هنرمند يا اديب نمي دانم ولي به خاطر علاقه اي كه به اين كار داشتم طرحي را درباره دعاهاي روزانه ماه رمضان در چند سال قبل پياده كردم؛ به اين صورت كه مضامين دعاي هر روز را در قالب يك قطعه ادبي ارائه كردم. اين قطعات در روزنامه اطلاعات منتشر شد و بعد همين روزنامه آن را به صورت كتابي با عنوان «رمضان؛ ضيافت ناز، جلوه نياز» منتشر كرد.
به مناسبت فرارسيدن ماه رمضان مناسب ديدم هر روز يكي از اين قطعات را كه ناظر به يكي از دعاهاي كوتاه روزانه اين ماه است را مجددا به خدمت مخاطبان گرامي اين وبلاگ تقديم كنم. طبيعتا نظرات دوستان درباره اين سنخ كارها مي تواند براي بنده بسيار راه گشا باشد.
البته به بهانه ماه رمضان در صدد نگارش مجموعه مقالاتي هستم كه طرح كلي آن آماده شده و اگر به نتيجه مشخصي رسيد از طريق همين وبلاگ تقديم خواهد شد.
هر يك از قطعه هاي ادبي مربوط به دعاهاي ماه رمضان در يك پست جداگانه ارائه خواهد شد. انشاءالله.
در اين ماه عزيز از همه دوستان التماس دعا دارم و اميدوارم با مغتنم شمردن اين فرصت، همه ما به همديگر دعا كنيم و همديگر را ميهمان مائده هاي آسماني اين ماه نماييم.

شمسه هاي شعبان(24)قسمت آخر: شعبان؛ شمیم رمضان- 2

 (2)

1.      «شعبان» قطعه ای از زمان است؛ و هر زمانی را مبدائی است و مقصدی. ابتدایی و انتهایی. زمان شعبان نیز کم کم به انتهای خود نزدیک شده است. لیک برای آنان که اهل رازند و نیاز، زمان تغییر می کند ولی پایان نمی پذیرد. آنان که دل در گرو دلدار دارند در هر قطعه از زمین و هر مقطع از زمان، رخ یار را می بینند و در جام جلوه های او «شرب مدام» دارند. از این رو با پایان شعبان، امید به قطعه ای دیگر از زمان های خوب خدا دارند که «رمضان» اش می نامند.

2.      اهل معنا و معرفت هر لحظه را با یاد حبیب به هم پیوند می دهند و اتصال اوقات و آنات را با حب حبیب امکان پذیر می سازند. برای اینان اگر شعبان پایان یابد رمضان در پیش است؛ بهار قرآن و بوستان معرفت. گاهِ «ضیافت ناز و جلوه نیاز». از این رو است که خانه دل آنان هیچ گاه از یار خالی نیست و ذکر روزان و شبان شان این است که: «خانه از اغیار خالی، نی ز یار» و «لیس فی الدار غیره دیّار».

3.      آنان که جرعه های معرفت را از جام شعف انگیز شعبان نوشیده اند و دل به دریای دل نواز آن سپرده اند اینک که طلیعه رمضان رخ نمایان کرده است در خوف و رجای این و آن مانده اند. گویی زبان حال شان این است که : «صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت.» لیک در این میان باید بشارت داد کسانی را که با اغتنام فرصت های شعبان، از دریچه شمسه های آن به زیارت خورشید نائل آمدند و قلوب خود را به نور ایمان و معرفت منور کردند. اینان را جای نگرانی نیست؛ چرا که اینک دور با عاشقان است و «دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش».

(3)

با این نوشتار، مجموعه شمسه های شعبان نیز به پایان می رسد. از این رو می سزد که پس از سودن جبین سپاس به درگاه بی چون بی نیاز، از او خواهان باشیم که قلم و قدم ما را  همواره در راه رضای خود و سعادت و کمال جامعه قرار دهد و از هر گونه خطا و لغزش در امان دارد. سخن فرجامین نیز هم نوا با مخاطبان گرامی این است که: «خدا حافظ شعبان؛ ماه نبی مکرم اسلام؛ و ماه رحمت و رضوان. و سلام بر رمضان؛ ماه خدا؛ و ماه رمضه های نورانی جهد و جهاد و اجتهاد.»

شمسه هاي شعبان(23): شعبان؛ شمیم رمضان-1

(ا)

1.      در جهان آفرینش هر چیز را بهاری است و خزانی. هر عمارتی را آبادانی است و خرابی. آدمی نیز از این قاعده بیرون نیست. جسم او زمانی در اوج سلامتی و صحت و شور و نشاط است؛ و زمانی در حال بیماری و سستی و فرسودگی. این خاصیت امور مادی است. لکن برای روح و روان انسان نیز می توان سلامت و بیماری را فرض نمود. آدمی موجودی است شگفت؛ و از آن جا که صاحب اختیار است می تواند به انتخاب خود به سوی رشد و تعالی حرکت نماید و از فرشتگان بالاتر رود یا خوی حیوانی در پیش گیرد و از چارپایان پست تر گردد. او آن گاه که در راستای شکوفندگی بعد ملکوتی خویش گام بر می دارد در واقع به سلامت و آبادانی خویش توجه می نماید و زمانی که کارهایی را انجام می دهد که صبغه حیوانی دارد در حقیقت به خرابی عمارت روح خویش پرداخته است.  

2.      با توجه به آنچه گفته شد این سوال مطرح می شود که چه می توان کرد تا عمارت روح و نفس آدمی از گزند خرابی به دور، و بوستان قلب او همواره سرسبز و با نشاط باشد. پاسخ این سوال را می توان از زمزمه های عارفانه زینت عابدان دریافت. در یکی از فرازهای صلوات شعبانیه امام سجاد(ع) می فرماید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد، واعمر قلبی بطاعتک، و لا تخزنی بمعصیتک». امام اطاعت از دستورات خداوند را باعث عمران و آبادانی قلب و روح آدمی، و آلودن جامهء جان به کثافات گناه و معصیت و نافرمانی فرامین الاهی را موجب رسوایی و خواری انسان می داند. شاید یکی از دلائل این امر آن باشد که خداوند مظهر حقیقی و منشاء حیات و زندگانی است. از این رو یکی از صفات او را «حیّ» دانسته اند. و روشن است هر که از فرمان او اطاعت کرد در واقع به منشاء حیات متصل شده و در حد توان و ظرفیت خویش از نعمت حیات و زندگی بهره مند شده است. چنین کسی را می توان زنده واقعی نامید.

3.      در این جا باز ناگزیر هستیم از تذکر نکته ای که پیش از این به گونه ای دیگر مطرح شده است؛ و آن این که اطاعت و عصیان خداوند فقط در عرصه فردی و زندگی خصوصی آدمی نیست. بلکه وجهی عمومی و اجتماعی نیز دارد. از منظر بحث حاضر می توان گفت: یکی از خطراتی که همواره جامعه اسلامی را تهدید می کند آن است که افراد جامعه، به ویژه کنشگران و مسوولان اجتماعی و سیاسی و صاحبان رسانه های گروهی، نسبت به انجام گناهان و معاصی در عرصه اجتماعی و سیاسی حساسیت و توجه چندانی نداشته باشد. در این حالت، «معروف» های اجتماعی تضعیف می گردد و «منکرات» اجتماعی زیاد می شود. روشن است که چنین جامعه ای در راه رسیدن به حیات طیبه و دست یابی به سعادت و رشد متوازن و همه جانبه با مشکلات و موانع فراوانی رو به رو خواهد شد.

شمسه هاي شعبان(22): حقوق در نگاه زینت عابدان- 3

(3)

1.  امام سجاد(ع) در قسمتی دیگر از رساله حقوق، به بیان حق افراد می پردازد. ایشان در این میان افراد گوناگونی را معرفی و حقوق آنان را ذکر می نماید. همان گونه که پیشتر هم گفته شد جامعه اسلامی اگر بخواهد در مسیر موفقیت و رشد و تعالی همه جانبه پیش برود چاره ای ندارد جز آن که مسئله مراعات حقوق دیگران و پرهیز از تضییع آنها را به طور جدی در دستور کار خود قرار دهد. این حقوق هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی. به عنوان مثال در عرصه اجتماعی هم مردم بر گردن حاکمان حق دارند و هم حاکمان بر گردن مردم. در رساله حقوق از حقوق برخی افراد به طور خاص نام برده شده است؛ از جمله: حق حاکم، معلم، زیردستان، شاگردان، همسر، پدر و مادر، فرزند، برادر، کسی که در حق انسان نیکی کرده است، موذن، امام جماعت، همنشین، همسایه، همراه، شریک، طلبکار، مدعی، طرف مخاصمه، مشاور، مشورت خواه، نصیحت خواه، نصیحت گر، کودکان، کسی که انسان را شاد کرده است، کسی که در حق انسان بدی کرده است، همکیشان، و اهل ذمه.

2.  از آن جا که بیان حقوق همه افراد فوق، امکان پذیر نیست، در این جا به طور بسیار مختصر به برخی از حقوق چند مورد آن ها اشاره می شود؛ با این امید که خداوند به همگان توفیق شناخت حقوق دیگران و مراعات آن ها را عنایت فرماید. حضرت می فرماید: از جمله حقوق معلم آن است که به او احترام بگذاری و به سخنش گوش دهی. حق زیر دستانی که بر آن ها مسوولیت داری آن است که با آنان به عدالت و انصاف رفتار کنی، خطاهاشان که از روی جهل بوده ببخشی و در کیفر اعمال بدشان شتاب نکنی. حق همسرت آن است که بدانی خداوند بر تو منت نهاده و او را باعث آرامش و انس تو قرار داده است. باید او را گرامی بداری و با او مدارا کنی و هر گاه از روی نادانی مرتکب خطایی شد او را مورد بخشش قرار دهی.

3.  در بخش هایی دیگر از رساله آمده است: حق فرزندت آن است که بدانی او از تو است و در دنیا و آخرت خیر و شر او وابسته به تو است، و تو مسوول تربیت صحیح او و راهنمایی اش به سوی خداوند هستی. حق همسایه ات آن است که در غیاب او نگاهبانش باشی و در حضور او وی را عزیز و گرامی بداری، در جست و جوی زشتی های مخفی وی نباشی، اگر نصیحت پذیر است او را نصیحت کنی، در سختی ها یاری اش نمایی و خطاهای وی را ببخشایی. حق کسی که  از تو مشورت خواسته آن است که اگر در آن زمینه صاحب نظری او را راهنمایی کنی و اگر نیستی او را به کسی که اهل نظر است معرفی نمایی.

همان گونه که بیان شد موارد فوق فقط به صورت بسیار  کوتاه و مختصر و به عنوان  نمونه ذکر شد. علاقه مندان لازم است برای اطلاع کامل از موارد فوق، به خود رساله مراجعه نمایند.

شمسه هاي شعبان(21): حقوق در نگاه زینت عابدان- 2

(2)

1.      از رساله حقوق امام سجاد(ع) ترجمه و شرح های گوناگونی وجود دارد که در این جا با استفاده از کتاب «ترجمه و شرح رساله الحقوق امام سجاد(ع)»، نگارش محمد سپهری، (قم: انتشارات دار العلم، چاپ هفتم، 1382) به طور بسیار مختصر به معرفی برخی از حقوقی می پردازیم که آن حضرت بیان کرده اند. در کتاب فوق، به زندگی امام زین العابدین(ع) و سند این رساله نیز پرداخته شده است. در این رساله امام ابتدا به صورت مختصر و سپس به صورت مفصل اقسام حقوقی که بر عهده انسان است را بیان می نماید.

2.      از جمله حقوق بیان شده در رساله، حق خداوند بر انسان است. امام معتقد است حق بزرگ خداوند آن است که آدمی فقط او را بندگی نماید و هیچ چیز و هیچ کس را با او شریک نگرداند. هر کس که این حق را به درستی ادا کند خدا بر خود واجب کرده است که دنیا و آخرت او را تامین نماید.

3.      در بخش دیگری از این رساله، حقوق برخی از اعضای بدن، از جمله زبان، گوش، چشم، دست و پا، معده و دستگاه تناسلی اشاره شده است. هر چند حق هر یک از این ها به طور جداگانه بیان گردیده است ولی آن چه می توان در مجموع می توان گفت این است که حق اعضای بدن آن است که انسان از آنها در راه صحیح استفاده نماید و آنها را وسیله انجام گناه قرار ندهد.

4.      در رساله حقوق تصریح شده که حتی عبادات هم بر گردن انسان حق دارند و لازم است حق هر کدام به درستی ادا شود. در این میان از عباداتی چون نماز، روزه و حج سخن به میان آمده است. به عنوان مثال، گفته شده حق نماز آن است که توجه داشته باشی نماز، هجرتی است به سوی خداوند، و تو موجود کوچک و ضعیفی هستی که هنگام نماز در برابر خدای گرانقدر و بلند مرتبه ایستاده ای. از این رو باید عظمتش را پاس داری و با قلبت به او رو کنی. همچنین حق روزه آن است که توجه داشته باشی که روزه حجابی است که خداوند در برابر زبان و گوش و چشم و معده و دیگر اعضای تو قرار داده است تا به این وسیله مانعی بین تو و آتش قهرش ایجاد کرده باشد. حال اگر روزه را ترک نمایی، در واقع پرده ای که خداوند بین تو و آتش قرار داده را دریده ای.

شمسه هاي شعبان(20): حقوق در نگاه زینت عابدان- 1

(ا)

1.      «حق»، کلمه ای است کم حجم، لکن پر معنا. تعریف آن گر چه گاه چندان آسان نیست، ولی از آن دشوارتر عمل کردن به مقتضای حق است. امام علی (ع) سخنی دارد به این مضمون که حق، آسان ترین چیزها است در مقام توصیف و تعریف، ولی دشوارترین کارها است در مرحله عمل و انصاف (نهج البلاغه، به کوشش صبحی صالح، ص232 233). از سخنانی که پیامبر گرامی اسلام(ص) و اهلبیت مکرم اش درباره توجه به حقوق دیگران گفته اند چنین به دست می آید که رعایت حقوق دیگران و پرهیز از ظلم به آنان، امری است بس خطیر که تنها با یاری گرفتن از خداوند و عزم و اراده جدی امکان پذیر است.

2.      نخستین گام برای رعایت حقوق دیگران آن است که آدمی ابتدا نسبت به حقوقی که بر عهده اوست آگاهی یابد. این آگاهی می تواند از راه های گوناگون به دست آید. از آن جا که مبنای مورد دفاع در این مجموعه نوشتارها، نگاه و مبنای دینی است، بهتر آن دانسته شد که در این زمینه از سخنان معصومین (ع) کمک گرفته شود. امید آن که این مطالب باعث افزایش آگاهی و معرفت ما به این خاندان از یک طرف، و آشنایی با حقوق و وظایف مان از طرف دیگر شود.

3.      یکی از مهم ترین و مشهورترین متونی که بیان گر انواع حقوق از دیدگاه اسلام است، «رساله حقوق امام سجاد(ع)» می باشد. این رساله در عین آن که حجم نسبتا اندکی دارد ولی درباره حقوق فراوانی سخن گفته است. به نظر می رسد اگر جامعه اسلامی فقط همین رساله را نیز مبنای عمل در عرصه فردی و اجتماعی خود قرار دهد و هر کس در هر جایگاه و مسوولیتی که در خانواده خود یا در جامعه بر عهده دارد در حد توان به آن عمل نماید، بسیاری از مشکلات موجود در جامعه حل شود یا از اساس به وجود نیاید. ای کاش کسانی پیدا شوند که با استفاده از ادبیات و هنر این حقوق را به جامعه معرفی نموده و افراد را به مراعات آن تشویق نمایند.

4.      آن چه در «رساله حقوق امام سجاد(ع)» مطرح شده در عین آن که بیان گر جلوه ای از شخصیت آن حضرت است، نشان گر این هم هست که کسانی که صرفا چهره ای بیمار از آن حضرت آن هم در واقعه کربلا ارائه می کنند چه اندازه از شناخت و معرفی کامل ایشان غافل شده اند. علاوه بر رساله حقوق، دیگر سخنانی که از این بزرگوار در «صحیفه سجادیه» و مانند آن نقل شده، و مفاهیم ارزشمندی که ایشان در قالب دعا بیان کرده است، به اضافه سیره عملی او در زندگی، همه و همه می تواند به ترسیم سیمای آن حضرت کمک نماید؛ مشروط به این که اهل همت و آنان که وظیفه معرفی این چهره تابناک را بر عهده دارند در این زمینه بیش از پیش تلاش نمایند.

5.      در این رساله امام منشاء همه حقوق را خداوند تعالی می داند، و این نکته قابل توجهی است؛ چرا که مهم ترین تفاوت دیدگاه اسلامی و اومانیستی را در باب منشاء حقوق بیان می نماید. اومانیسم (یا انسان گرایی) آدمی و خواست و توافق او را مبنای حقوق قرار می دهد، بر خلاف اندیشه اسلامی، که خداوند را منشاء و واضع حقوق قرار داده است.

شمسه هاي شعبان(19): حقوق و حقايق-3

 (3)

1.       از آنجا که سخن اینک درباب حقوق است بد نیست به نکته ای دیگر نیز اشاره شود که عبارت است از چگونگی جبران حقوقی که توسط انسان از دیگران ضایع شده است. باید توجه داشت که از نظر اسلام هیچگاه راه برای برگشت از مسیر نادرستی که آدمی گاه به غفلت پیموده است بسته نیست. آنچه از آیات و روایات به دست می آید آن است که انسان به هر اندازه که خطا کرده باشد باز هم باید به رحمت و لطف خدا امیدوار باشد. در این میان، بزرگ ترین گناه، ناامیدی است. به نظر می رسد دلیل این امر آن باشد که آدمی به هر اندازه که حق دیگران را از بین برده یا نادیده گرفته باشد تا وقتی که  کور سویی از امید در وجودش باشد برای جبران خطاهای خود اقدام می کند؛ لکن اگر ناامید شد دیگر قدمی در این باره بر نمی دارد؛ سهل است که گاه ممکن است با این توجیه شیطانی که «آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب»، به انجام خطاهای بیشتر نیز اقدام نماید. ناامیدی از خداوند و از این که انسان می تواند خطاهای خود را جبران نماید، بزرگ ترین محرک و مشوق آدمی برای ظلم بیشتر به دیگران، و در نتیجه، تباه شدن فرد و جامعه است. از این رو باید گفت یکی از مهم  ترین وظایف رهبران دینی و مصلحان اجتماعی و حتی دست اندرکاران امر تعلیم و تربیت آن است که نور امید را در ذهن و ضمیر فرد و جامعه روشن نگاه دارند و از این طریق راه را برای تربیت افراد و رشد و اصلاح جامعه باز نمایند. البته در این زمینه نیز باید از افراط و تفریط پرهیز نمود. نه باید شخص آنچنان از رحمت خدا ناامید شود که دست از هر کار اصلاحی بر دارد، و نه آنچنان به لطف و عنایت الاهی غره شود که به راحتی به هر کار خطایی اقدام نماید و هر حقی را تضییع نماید با این توجیه که رحمت خدا وسیع است و راه توبه، باز. بر همین اساس است که گفته اند آدمی همواره باید در حالت «خوف و رجا» باشد.

2.       نکته دیگر آن که گر چه گفته شد همواره امکان بازگشت به راه صحیح و جبران خطاهایی که بر اثر تضییع حقوق دیگران انجام شده وجود دارد، لکن باید توجه داشت که به این بهانه نمی توان جبران خطاها را به تاخیر انداخت؛ چرا که هیچ کس نمی داند تا چه زمانی زنده است و چه ا ندازه فرصت دارد.

3.        درباب حقوق دیگران ممکن است این سوال پیش آید که اگر انسان حق کسی را ضایع کرد در قبال او چه وظیفه ای دارد. در پاسخ به این سوال گفته اند که حقوقی که بر گردن انسان است از دو حال بیرون نیست: یا حق الله است یا حق الناس. حق الله حقوقی است که بین انسان و خداوند وجود دارد؛ مثل انجام عبادت و پرهیز از معصیت. اگر در این زمینه انسان کوتاهی کرد برای جبران آنها باید تا جایی که برای او مقدور است عباداتی که ترک کرده است را جبران و قضا نماید و برای مواردی هم که ممکن نیست یا فراموش کرده، از خداوند طلب عفو و بخشش نماید.

4.       حق الناس نیز حقوقی از مردم است که به نوعی بر عهده انسان است. این حقوق نسبت به افراد مختلف با یکدیگر فرق می کند. مثلا پدر و مادر بر گردن انسان حقوقی دارند و همسایه انسان حقوقی دیگر. از این رو نقض این حقوق نیز می تواند دارای مراتب و درجات گوناگونی باشد. از یک شوخی و مزاح کوچک که باعث ناراحتی یک شخص می شود تا، خدای ناکرده، ایراد اتهام هایی که باعث ریختن آبروی دیگران می گردد، یا عدم مراعات وظیفه ای که انسان در قبال پدر و مادر، همسر، فرزندان، شاگردان، همسایه ها، همکاران، و دیگر افراد جامعه داشته است. در این موارد کار بسیار دشوار است و تا  زمانی که صاحب حق از حق خود نگذرد یا فرد خاطی را نبخشد کار او درست نمی شود. این امر در مورد کسانی که از دنیا رفته اند یا به هر صورتی در دسترس انسان نیستند، از دشواری بیشتری برخودار است. همچنین مواردی که با آبروی افراد در ارتباط است و در دایره ای وسیع منتشر شده است، جبرانش اگر نگوییم غیر ممکن، بسیار دشوار است. به ویژه امروزه که مثلا یک سخن نادرست درباره یک فرد، می تواند در اندک مدتی در سراسر جهان منتشر شود و دیگر نمی توان آن را از دسترس دیگران دور کرد یا برای همگان توضیح داد. از اینجاست که می توان دریافت در عرصه های عمومی مثل فعالیت های سیاسی و اجتماعی، توجه به اخلاق و حقوق چه اندازه کارساز و مهم است و کنشگران اجتماعی و صاحبان رسانه ها از این جهت چه وظایف و مسوولیت های دشواری را بر عهده دارند.

شمسه هاي شعبان(18): حقوق و حقايق-2

(2)

1.      در فرازی دیگر از صلوات شعبانیه، امام سجاد(ع) به بحث درباره حق خاندان نبوت و امامت پرداخته و می فرماید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد ... الذين اوجبت حقوقهم و فرضت طاعتهم و ولايتهم». چنین به نظر می رسد که سخن حضرت از یک طرف ناظر به این است که خداوند حقوقی را برای این رهبران بر عهده مردم قرار داده است و از طرف دیگر، یکی از مهم ترین این حقوق، یعنی اطاعت از دستورات آنان و قبول ولایت ایشان را مطرح کرده است. از این بحث می توان نقبی زد به مسئله مهم حقوق متقابل رهبران دینی و افراد جامعه. سیره و سنت پیامبر گرامی اسلام(ص) و امامان بزرگوار، به ویژه امام علی(ع)، می تو اند روشن گر این بحث باشد. آنان از یک طرف برای نجات جامعه از فقر مادی و معنوی در تلاش و تکاپو بودند و سعی بر آن داشتند که از نظر معنوی زنجیرهای اسارت را از فکر و ذهن جامعه باز نمایند، و از نظر مادی شرایط یک زندگی مبتنی بر کرامت را برای آنان فراهم نمایند، و از طرف دیگر به مردم گوشزد می کردند که شما نیز باید یار و یاور رهبران خود باشید و ضمن  اطاعت از دستورات آنان، ایشان را در رسیدن به اهداف عالی شان یاری نمایید. می توان گفت مکتب اسلام مکتب مسوولیت و رعایت حقوق است. و در این میان هر کس که علاقه بیشتری به خاندان نبوت و امامت دارد از مسوولیت و تعهد بیشتری برخودار است.

2.      در راستای آنچه در باب حقوق پیشوایان معصوم بیان شد این نیز گفتنی است که یکی ـ و شاید مهم ترین ـ حق آن است که علاقه مندان و پیروان این خاندان بایستی به راستی و درستی پیرو آنان باشند. در این عرصه هرکه دل در گروی محبت این سلسله جلیل نهاد بایستی که حق دوستی و مودت را به جا آورد و این امر میسر نیست مگر آن که همیشه و در همه زمینه ها پای در جای پای آنان بگذارد. در این صورت است که می تواند ادعا نماید حق دوستی را ادا نموده است. از دیگر حقوقی که بر عهده دلبستگان این مکتب است می توان این موارد را بر شمرد: آشنایی با سیره و سنت این بزرگان و مبتنی کردن دینداری خود بر مدار بصیرت و معرفت؛  تبلیغ عملی مکتب نبوت و امامت، از راه عمل به دستورات آنان و پرهیز از کارهایی که باعث مشوه شدن چهره مکتب آنان می شود؛ و بالاخره تلاش برای ایجاد یک جامعه طیب و طاهر، که بالاترین آروزی این بزرگواران بوده است.

3.      به مناسبت بحث باید یادآور شد که در منابع قرآنی و روایی ما بسیار از حق و حقوق سخن به میان آمده است. نبی گرامی اسلام(ص) و ائمه بزرگوار در موارد فراوانی از اقسام مختلف حقوق سخن به میان آورده اند.  امام علی (ع) در نهج البلاغه بیش از دویست مورد درباره حق و حقوق صحبت کرده است. رساله حقوق امام سجاد(ع) نیز از جمله منابع قابل توجه در باب شناخت حقوق از دیدگاه اسلام است. گردآوری آنچه در گفتار و رفتار این بزرگواران در باب اهمیت حقوق، شناخت حق، عمل بر اساس حق، و مراعات حقوق دیگران وجود دارد می تواند دیدگاه اسلام را درباره حقوق به خوبی آشکار سازد.


شمسه هاي شعبان(17): حقوق و حقايق- 1

(ا)

1.      آفرینش، جلوه جمال «حق» است و بر مدار حق می چرخد. دستی که به کار «خلق مدام» است اجزای جهان را در نسبت با یکدیگر آفریده و برای هر چیز و هر کس نسبت به دیگری حقی قرار داده است. گویی در تابلوی زیبای آفرینش، که دست هنرمند «حق تعالی» آن را رقم زده است، هر حقی نشان گر حقیقتی است و حقایق عالم را با حقوق نسبتی وثیق و پیوندی محکم است. شناخت حق و رعایت حقوق دیگران، وظیفه ای است خطیر، و تکلیفی است گران، که به حکم عقل و شرع بر عهده آدمیان نهاده شده است. به هر اندازه که افراد جامعه با حقوق خود و دیگران آشناتر باشند و مراعات آن را جزئی، و بلکه بزرگ ترین جزء، ایفای نقش خویش در صحنه گیتی بدانند نظام زندگی شخصی و سازمان و ساختار حیات اجتماعی شان از سامان و سلامت بیشتری برخوردار خواهد شد. در این میان البته بحث «تکلیف» و نسبت آن با حقوق نیز مطرح است که بایستی در فرصتی مناسب مورد بررسی قرار گیرد. لکن آنچه اینک به اختصار می توان گفت آن است که یکی از بزرگ ترین تکالیف آدمی ادای حق دیگران است؛ هم حق خدای بزرگ را بایستی به خوبی ادا نمود و هم حق مخلوقات او را.

2.      دین مبین اسلام نظام ارزشی و حقوقی خاص خود را دارد. در این نظام اولا برای آدمی نسبت به خداوند، به خودش، به انسان های دیگر، و حتی نسبت به موجودات دیگر، از قبیل حیوانات و طبیعت، حقوقی قرار داده شده است، ثانیا بر مراعات این حقوق تاکید فراوان، و بر ترک آنها تنبیه و مجازات های گوناگونی وضع شده است. می توان از مجموع دستورات اسلامی چنین برداشت کرد که جامعه طیب و طاهر، که در یکی دیگر از این مجموعه نوشتارها از آن سخن به میان آمد، از نظر اسلام جامعه ای است که حق محور باشد. البته این حقوق جنبه ها و جوانبی دارد که باید همه آنها را شناخت و مراعات کرد. توجه به برخی حقوق، به عنوان مثال حقوق شهروندان جامعه از قبیل همکاران و زیر دستان، و  غفلت از حقوق برخی دیگر، مثلا همسر و فرزندان، باعث تربیت تک بعدی می شود که با «تربیت حقوقی» اسلام، که بر نگاه جامع نگر به حقوق تاکید دارد، فاصله دارد. همچنین است توجه بیش از اندازه به حقوق افراد و غفلت از حقوق جامعه.

شمسه هاي شعبان(16):فقر زدايي مادي و معنوي- 3

(3)

1.      افراد مسكين و بي پناه جامعه را مي توان بر دو گروه دانست. گروه اول، كه نمود بيشتري دارند و معمولا هم افراد خير به آنها كمك مي كنند، كساني هستند كه از نظر اقتصادي نيازمند ديگران هستند. طبعا وظيفه مسوولان جامعه است كه براي رفع فقر و نيازهاي اين گروه، و ايجاد يك زندگي آبرومند و مبتني بر كرامت براي آنها تلاش و برنامه ريزي نمايند. البته در اين ميان ديگر اقشار جامعه نيز هر يك به قدر توان خود مسووليت دارند.

2.      لكن افزون بر گروه فوق، افراد ديگري در جامعه وجود دارند كه هر چند ممكن است از نظر مادي و اقتصادي مشكلي نداشته باشند، و حتي در رفاه كامل باشند، لكن از نظر فكري، فرهنگي و معنوي به شدت فقير و بي پناه اند. دستگيري از اين گروه نيز وظيفه اي بس خطير است كه بر دوش افراد، نهادها و موسسات تبليغي و فكري و فرهنگي، و اصحاب رسانه هاي اطلاع رساني سنگيني مي كند. اينان بايد مواظبت نمايند كه مبادا توجه به رفع فقر اقتصادي، موجب غفلت از نيازها و نيازمندان فكري و فرهنگي نشود. بدترين حالت آن است كه فقر مادي با فقر فرهنگي همراه شود كه باعث مشكلات فراواني براي فرد و جامعه مي گردد.

3.      رفع نيازهاي فرهنگي مستلزم احساس مسووليت، زمان شناسي، مخاطب شناسي، تربيت نيروهاي متخصص، تامين بودجه و منابع لازم، بهره گيري از ابزارهاي مناسب، داشتن افق هاي كلان، تدوين برنامه هاي كوتاه و دراز مدت، و جد و جهدي به مراتب بيشتر از تلاش براي از بين بردن فقر مادي است. تجربه نشان داده اگر فرد يا جامعه اي از نظر فرهنگي و معنوي فقير باشد، حتي اگر از نظر مادي هم غني شود نه تنها مشكلاتش كم نمي شود كه افزون نيز مي گردد.

4.      و نكته آخر: اگر در قيامت از ما بپرسند «براي فقر زدايي معنوي و فرهنگي جامعه و اطرافيان خود چه كرديد»، چه پاسخي داريم؟

شمسه هاي شعبان(15):فقر زدايي مادي و معنوي- 2

 (2)

1.      براي ايجاد امنيت براي بي پناهان و دستگيري از انسان هاي مسكين و مضطر گر چه همه افراد جامعه مسووليت دارند، ولي در اين ميان مسوولان و درست اندركاراني كه برنامه ريزي و تدبير امور جامعه را بر عهده دارند از مسووليتي مضاعف برخوردارند، چرا كه توان و تاثيرگذاري و امكانات در اختيار آنان بيش از بقيه است. به جز آنها، رهبران ديني نيز در حد خود مسووليتي بزرگ براي ياري نيازمندان فكري و معنوي، و گاه مادي، دارند. اينان در حكم بزرگان و پدران جامعه اند و بديهي است كه نسبت به «عيال خداوند» مسووليتي بزرگتر بر عهده داشته باشند.

2.      با توجه به آنچه گفته شد، مي بينيم كه حضرت سجاد(ع) در دعاي ماه شعبان يكي از ويژگي هاي محمد و آل محمد(ص) را دستگيري از مسكينان، و پناه بودن براي بي پناهان دانسته و مي گويد: «اللهم صل علي محمد و آل محمد، الكهف الحصين، و غياث المضطر المستكين، و ملجا الهاربين». گويي از نظر امام، رهبران و مسوولان جامعه اسلامي بايد به گونه اي باشند كه اولا انسان ها با وجود آنان احساس آرامش كنند ثانيا در صورتي كه به مشكلي برخوردند با مراجعه به آنان بتوانند مشكلات خود را بر طرف نمايند. تاريخ نشان گر آن است كه خود خاندان نبوت و امامت همواره دستگير انسان هاي بي بضاعت بوده اند و جهت كاستن از سختي ها و مشقت هاي افراد جامعه، به ويژه فرودستان و تنگدستان، تلاش مي كرده اند. در زندگي عالمان و مراجع ديني هم همواره سنت حسنه دستگيري از مستمندان، پناه دادن به بي پناهان، و تاسيس نهادهاي خيريه عمومي وجود داشته و دارد؛ به گونه اي كه علاوه بر شاگرداني كه تربيت كرده اند و آثاري كه نگاشته اند، برخي از بيمارستان ها، كتابخانه ها و موسساتي كه آنان به كمك افراد نيكوكار بنا نهاده اند حتي تا سال ها پس از درگذشت ايشان همچنان به عنوان باقيات الصالحاتي در خدمت جامعه است.

شمسه هاي شعبان(14):فقر زدايي مادي و معنوي- 1

(1)

1.      افرادي كه در يك جامعه زندگي مي كنند از جهات مختلف با يكديگر تفاوت دارند. اين تفاوت ها از شكل و ظاهر شروع مي شود و تا روحيات و اخلاقيات و آداب و رسوم اجتماعي و مانند آن ادامه مي يابد. اما گونه اي ديگر از تفاوت نيز وجود دارد؛ مانند ميزان درآمد و وضعيت اقتصادي، ميزان آگاهي و اطلاعات و ميزان دسترسي به منابع و منافع موجود در جامعه. بر اساس اين تفاوت ها و مغايرت ها است كه گروه ها و طبقات گوناگون اجتماعي شكل مي گيرد و هر كدام عنوان خاص خود را پيدا مي كند. مثلا از نظر سني، گروهي جوان به شمار مي آيند و گروهي ميانسال و كهن سال. يا از نظر اقتصادي گروهي فقير و مسكين هستند و گروهي مرفه و برخوردار، و گروهي هم طبقه متوسط. همچنين از جهت فرهنگي گروهي داراي سطح فرهنگي بالا هستند و گروهي در سطحي پايين تر. به عبارت ديگر، گروهي داراي فقر فرهنگي هستند و گروهي ديگر داراي غناي فرهنگي و فكري.

2.      برخي از تفاوت هايي كه در بالا گفته شد به اختيار آدمي نيست؛ مثل اين كه شخص از چه پدر و مادري و در چه محيطي به دنيا بيايد يا چه رنگ و چه قد و قامتي داشته باشد. ولي برخي از آنها قابل تغيير است. مثلا انسان مي تواند با تلاش و كوشش بيشتر و با برنامه ريزي و خلاقيت، جايگاه و موقعيت اقتصادي خود را تغيير دهد. يا با آموزش و تربيت، سطح فرهنگي و فكري خود را ارتقا بخشد.

3.      گر چه وضعيت مطلوب هر جامعه آن است كه در آن انسان فقير يا بي پناهي نباشد، لكن به طور معمول در هر زماني افراد فرادست و فرودست در جوامع وجود داشته و دارند. لكن كاري كه مي شود كرد آن است كه همگان، از شهروندان و حاكمان، همت خويش را مصروف آن كنند كه پناهي براي بي پناهان فراهم كرده و راهي براي كاهش فقر فقيران پيدا كنند.

شمسه هاي شعبان(13):طبيبان طاهر-3

(3)

1.      نظام ارزشی اسلام یک نظام چند بعدی است. این گونه نيست كه اين آیین فقط به زندگی فردی یا اجتماعی توجه داشته باشد. اسلام هم برای «فرد» برنامه دارد هم برای «جامعه». بین این دو نیز ارتباط و در هم تنیدگی است. از همراهی افراد است که جامعه شکل می گیرد. از این رو اگر افراد به عنوان سلول های پیکره جامعه، سالم باشند طبیعتا جامعه هم سالم خواهد شد.

2.      اسلام همچنین یک دین تک سویه نگر نیست. به این معنا که، به عنوان مثال، فقط به نیازهای اقتصادی یا سیاسی فرد یا جامعه توجه کرده باشد. این دین همه نیازهای آدمي را مد نظر قرار داده است. به همین خاطر است که در آموزه های دینی اسلام هم درباره جهت گیری های اقتصادی بحث شده هم سیاسی و اجتماعی، هم تربیتی و اخلاقی. این دین هم به دنیای مردم توجه دارد هم به آخرت آنان.  نظام ارزشی ای هم که ارائه کرده است یک نظام چند بعدی و همه جانبه نگر است.

3.      با توجه به آن چه گفته شد، كسانی که در جامعه اسلامی عهده دار مسوولیت های خرد و کلان می شوند لازم است هم خود از نظر اخلاقي، اقتصادي، و تربيتي داراي سلامت نفس و طهارت روح باشند هم به طهارت و پاكي جامعه از اين جهات توجه داشته باشند و در حد توان خود در اين زمينه برنامه ريزي كرده و منابع مالی و انسانی لازم را تخصیص دهند.

4.      یکی از بهترین راه ها برای تبلیغ اسلام و دفاع از آن، تلاش برای ایجاد یک زندگی فردی و اجتماعی طیب و طاهر است. پیشوایان دینی ما کاری جز این نمی کردند که این پاکی را به دیگران نشان دهند. زیبایی و طهارت که آشکار شد نیاز چندانی به دعوت به سوی آن نیست؛ چرا که آدمی فطرتا دوستدار زيبايي و متمايل به سوی پاکی است.

شمسه هاي شعبان(12):طبيبان طاهر-2

 (2)

1.      در فرازی دیگر از دعای ماه شعبان سه شاخصه مهم برای نبی مکرم اسلام(ص) و خاندان گرامی اش ذکر شده و درباره آنان چنین آمده است: «الطيبين الابرار الاخيار». اینان هم پاک اند هم جزو نیکان اند و هم جزو برگزیدگان. از این سخن می توان چنین فهميد که يك مدیر یا مسوول در جامعه اسلامی لازم است از بين اين سه گروه باشد: «نيكان»، «پاكان»، «برگزيدگان». حساسیتِ، گاه وسواس گونه ای، که رهبران دینی در زندگی فردی و اجتماعی خود معمولا داشته اند به خاطر رعایت همین ویژگی ها بوده است. آنان توجه داشته و دارند که اگر «عالِم»ی بلغزد، «عالَم»ی خواهد لغزید؛ چرا که «الناس علی دین ملوکهم» (آدمیان به شیوه بزرگان خود عمل می كنند).

2.      برای پاکی و طهارت یک جامعه، هم پاکی تک تک مردمان شرط است و هم البته طاهر بودن مسوولان و حاکمان. رهبران جامعه الگوهای زیستی جامعه نیز هستند و گفتار و کردارشان همواره در منظر و مرآی افراد جامعه است. به ویژه این زمان که ابزارهای فراوان اطلاع رسانی کوچک ترین گفتار و کردارها را ثبت و ضبط کرده و در اندک مدتی در اختیار جهانیان قرار می دهد. تحقق «دهکده جهانی»، خوب یا بد، این امکان را فراهم کرده است که هر یک از ساکنان آن به راحتی دیگران را رصد کرده و خوب و بد دیگران را پیش روی اهالی قرار دهند. در اين ميان، آنان كه بیش از دیگران در معرض دید هستند، بیش از دیگران نیز می توانند محل حرف و حدیث واقع شوند.

3.      باید به خدا پناه برد از این که پیش از آن که آدمی «طیب و طاهر» شود مديريت يك اداره يا مسووليت يك موسسه بر دوش او قرار گيرد. به عبارتي، پیش از آن که رنگ و بوی ابرار بگیرد، و پیش از آن که «ظرفیت» پیدا کند «مظروف» ها در او سرازیر شوند.

4.      چگونه می توان ظرفیت خود را بالا برد؟ چگونه می توان خود را در سلک طبیبان طاهر در آورد؟ نگاهی به گفتار و کردار بزرگان دینی ما می تواند راه گشا باشد. آنان معمولا بر این راه ها تاکید کرده اند: 1. تقویت تقوا و خداترسی. چرا که آن که از خدا پروا کند بر خلق خدا نیز غیرت می ورزد و با آنان با مهر و شفقت برخورد می نماید؛ 2. ممارست در پرهیز از گناه. کسی که پیش از وارد شدن به عرصه فعالیت های اجتماعی، در زندگی فردی و احوال شخصی خود از کارهای زشت به دور باشد و این امر برای او ملکه شده باشد در هر مسوولیت کوچک یا بزرگ اجتماعی که وارد شود نیز سعی می کند طاهر و پاک باشد. روشن است که چنین کسی، پاكي و درست کاری را به دیگران نیز سرایت می دهد. مهم ترین راه پاک ساختن جامعه از خطاها و کاستی ها آن است که هر یک از ما، به ویژه اگر مسوولیتی بر عهده داریم، به سهم خود پاک زندگی کنیم. این امر گامی مهم در ایجاد یک جامعه طاهر است.

شمسه هاي شعبان(11):طبيبان طاهر-1

(ا)

1.      شستن تن و جان به چرکاب آلودگی ها محال است؛ که گفته اند «معرِّف» باید اجلی از «معرَّف» باشد. نمی توان خویشتن را به خاک خباثت، آلود و قصد غبار روبی دیگران كرد. بسیار دیده ایم که «رطب خوردگان» نتوانسته اند از دیگران «منع رطب» کنند. پاکی نیازمند پاکان است. آن که دل در گروی دنیا دارد، آن که خود طوق هوا هوس و بر گردن نهاده است چگونه می تواند دیگران را به ترک آنها ترغیب نماید؟

2.      علت آن چه گفته شد روشن است. زیرا دیگران می پرسند اگر آن چه می گویی خوب است چرا خود عمل نمی کنی، و اگر بد است چرا دیگران را به آن امر می نمایی. از اجتماع طاهران است که جامعه طاهر شکل می گیرد. از تکثیر و پيوستگي قطره های پاک است که جویبار پاک روان می گردد و به هر کجا می رسد آب و آبادانی و شادی و شادمانی را به ارمغان می آورد. از مرداب نمی توان انتظار زندگی و زایندگی داشت. البته در اين ميان «هر كه بامش بيش، برفش بيشتر». از اين رو بايد گفت پاکی برای همگان واجب است و برای بزرگان و مسوولان و پیشگامان جامعه، واجب تر.

3.      تاكيد بر نقش مديران جامعه به معناي ناديده گرفتن و كم ارج دانستن وظيفه ديگر عوامل موثر بر تربيت نيست. در اين ميان به خصوص از نقش مهم نخستين عامل تربيتي كه فرد با آن در ارتباط است، يعني خانواده، نبايد غفلت كرد. «حيات طيب» يا زندگي پاك، بايستي از نخستين مراحل شكل گيري شاكله و شخصيت آدمي آغاز شود. از اين رو مي توان «خانواده» را نخستين مدرسه تربيت انسان هاي پاك به شمار آورد. تاكيدي كه اسلام بر روي انتخاب همسر مناسب، رفتار همراه با عفت و حيا در خانواده، كسب رزق و روزي حلال و پاك، اهتمام به تربيت ديني فرزندان و مواردي از اين قبيل دارد همه و همه نشان گر آن است كه از ديدگاه اين مكتب، طهارت روح و جسم و جان از خانه و خانواده آغاز مي شود. پس از آن است كه نوبت به جامعه و نهادهاي موجود در آن مي رسد كه هر يك به سهم خود در بسترسازي براي حيات طيبه وظيفه و مسووليت دارند.

شمسه هاي شعبان(10):عبور با معيار عيار-3

(3)

1.      امامان بزرگوار شيعه همواره خود يكي از مخالفان افراط و تفريط بوده اند. در فرازي از دعاي شعبان كه در بالا ذكر شد به وضوح ديده شد كه امام در مواجهه با خاندان نبوت و امامت، سه گروه را مطرح مي كند. كساني كه از ايشان عقب ترند و كساني كه از آنان جلو مي زنند و كساني كه همراه و گام به گام با ايشان هستند. امام به صراحت از اين گروه سوم دفاع مي كند و آنان را اهل نجات مي داند. در مناسك ديني ما نيز همواره همراهي با امام مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال، «نماز جماعت» علاوه بر ديگر فضائل خود، تمريني است براي تربيت متعادل و همراهي با امام؛ چرا كه در اين نماز، نماز گزار بايد همراه با امام باشد؛ نه از او جلو بيافتد و نه عقب. مشي اعتدال همواره در زندگي پيامبر اكرم (ص) و امامان بزرگوار وجود داشته است و آنان به بيان هاي مختلف از افراط و تفريط پرهيز داده اند. به عنوان مثال، امام علي(ع) فرموده است: «يهلك فيَّ اثنان ... مُحبّ مفرط و مبغض مفرط»؛ دو گروه درباره من به هلاكت افتاده اند: كساني كه در دوستي يا در دشمني نسبت به من به وادي غلو و مبالغه در غلتيده اند (بحار الانوار، ج 25، ص 135). در ادامه اين حديث، امام از چنين كساني برائت جسته است.

2.      حركت بر مسير اعتدال و همگامي با ديدگاه هاي پيشوايان ديني يكي از نيازهاي امروز جامعه ما و ديگر جوامع اسلامي است. راه نجات مسلمانان در دنياي امروز آن است كه اولا با شيوه و منش متعادل پيامبر خويش و خاندان گرامي اش آشنا شوند و ثانيا  آن را الگوي زندگي فردي و اجتماعي خويش قرار دهند. به نظر مي رسد بخش مهمي از مشكلات و آسيب هاي امت اسلامي در عصر حاضر معلول دور شدن آنان از مسير مشخص شده توسط خاندان نبوت و امامت است.

3.      الگو قرار دادن سيره و سنت پيامبر اكرم(ص) و ائمه(ع) بايد در همه ابعاد باشد. تك بعدي نگري به آنان يكي از ضعف هاي ما در پيروي از ايشان است. به عبارت ديگر بايد ديد اين بزرگواران در زندگي فردي خود و در مواجهه با فرزندان و همسر خود، و در عرصه اجتماعي در سلوك با مردم و رعايت حقوق آنها، و در عرصه سياسي در مواجهه با افرادي كه در ذيل حكومت آنان زندگي مي كرده اند چه رفتاري داشته اند. خلاصه كلام اين كه «شناخت جامع، و الگو پذيري همه جانبه و متعادل» نياز اساسي جامعه اي است كه امروزه مي خواهد يك الگو از «زيست ديني» را در خود پياده كند و آن را به ديگران نيز معرفي نمايد.