جاي خالي محققان ما در پژوهش هاي فلسفي جهان

1. انتشارات معروف راتلج كتابي را با عنوان «مجموعه مقالاتي درباره فلسفه اسلامي» (The Routledge Companion to Islamic Philosophy) با سرويراستاري ريچارد تيلور (Richard C. Taylor) و لوئيس خاوير لوپز ـ فرجيت (Luis Xavier Lopez-Farjeat) منتشر كرده است. اين كتاب كه سال 2016 و در 434 صفحه منتشر شده حاوي مجموعه مقالاتي از نويسندگان مختلف درباره فلسفه و فيلسوفان اسلامي است. محورهاي عمده مقالات عبارت است از: 1. مباحث فلسفي در وحي و الاهيات اسلامي (شامل اخلاق در قرآن و حديث، 2. منطق، زبان و ساختار علم در اسلام 3. فلسفه در علوم طبيعي 4. مابعدالطبيعه 5. معرفت شناسي و فلسفه ذهن6. اخلاق و فلسفه سياسي 7. فلسفه، دين و عرفان. در ذيل هر يك از اين عناوين، چندين مقاله وجود دارد.

2. با اين كه مباحث كتاب مربوط به فلسفه اسلامي و برخي فيلسوفان ايراني، از قبيل فخر رازي و فارابي، است هيچيك از نويسندگان مقالات اين كتاب ايراني نيستند و اين خود بهانه اي شد براي طرح موضوع كه مدتها ذهنم را مشغول كرده بود. سوال اين است كه چرا حضور فلسفه انديشان و فلسفه نگاران جامعه ما در آثار فلسفي، و به ويژه آثار مربوط به فلسفه اسلامي، كه در كشورهاي ديگر منتشر مي شود بسيار اندك است. مروري بر مقالات مربوط به اسلام در دانشنامه هاي منتشر شده در خارج از كشور نشان مي دهد كه عمده نويسندگان اين مقالات اگر مسلمان باشند از كشورهايي چون هند و پاكستان هستند.

3. حضور كمرنگ اساتيد ايراني فلسفه در هر حوزه از تحقيقات فلسفي اگر قابل اغماض باشد به نظر من غيبت آنان در عرصه پژوهش هاي مربوط به فلسفه اسلامي و / يا ايراني قابل چشم پوشي نيست؛ چرا كه اين دو عرصه اي است كه اساتيد كشورمان در آن مدعي هستند و قاعدتا درباره آنها سال ها تدريس و مطالعه داشته اند. مثلا قابل قبول نيست كه يك استاد ايراني فلسفه نتواند درباره ابن سينا يا سهروردي يا شيخ اشراق مقاله اي بنويسد در حالي كه سال ها در دانشگاه يا آن را تحصيل يا تدريس كرده است. بعلاوه كه مسلمان و ايراني بودن طبيعتا ميتواند انگيزه زيادي براي مشاركت در نگارش آثار فلسفي ايجادكند. پس مشكل بايد از جاي ديگري باشد.

4. اين عدم حضور پيامدهايي دارد كه از آن جمله است معرفي ضعيف يا ناقص انديشه و انديشمندان اسلامي به مخاطبان ساكن جوامع غربي، عدم معرفي مباني و ديدگاه هاي فلسفي و كلامي شيعه و مكتب اهل بيت(ع)، عدم معرفي توانمندي ها و انديشه هاي علمي و فلسفي داخل ايران به كشورهاي ديگر، بي اطلاعي محققان فلسفه كشورمان از ساختارها و فرايندهاي علمي و پژوهشي دنياي امروز و، به تبع آن، انتقال اين ضعف به بدنه جامعه علمي كشور.

چرا حضور اساتيد و محققان ايراني فلسفه در پژوهش هاي فلسفي جهان اندك است؟

(البته اين سخن بيشتر ناظر به كساني است كه در ايران زندگي مي كنند نه ايرانيان خارج از كشور). چند عامل به نظر مي رسد:

1. عدم ارتباط با فضاي فلسفي دنياي امروز: تا جايي كه من متوجه شده ام بسياري از اساتيد فلسفه كشورمان انگيزه اي براي آگاهي از مباحث و پژوهش هاي فلسفي مطرح در جوامع ديگر ندارند يا لزومي براي اين كار نمي بينند. از اين رو نه در جريان اين مباحث قرار مي گيرند نه آنها را به دانشجويان معرفي مي كنند و نه زمينه اي براي مشاركت در اين تحقيقات دارند.

2. عدم آشنايي با زبان هاي خارجي: عدم آموزش اصولي و برنامه ريزي شده زبان هاي خارجي عمومي و تخصصي براي رشته فلسفه (و احتمالا ديگر رشته ها) در كشور ما يكي از معضلات قديمي است كه هنوز به سامان لازم خود نرسيده است. نشانه اين معضل آن است كه اكثر قريب به اتفاق دانشجويان فلسفه بعد از سال ها تحصيل در اين رشته و گذراندن چندين واحد زبان تخصصي و غيرتخصصي باز هم در استفاده از منابع غيرفارسي دچار مشكل هستند. «يكي» از عوامل اين امر عدم آشنايي كافي برخي اساتيد محترم فلسفه با ترجمه و تسلط به نگارش به زبان هاي ديگر است. يكي از پيامدهاي اين عدم مهارت آن است كه استاد حتي اگر انگيزه كافي براي نگارش مقاله به زبان هاي ديگر را داشته باشد توان انجام آن را ندارد. (البته اين مشكل تا اندازه زيادي قابل حل است به اين صورت كه استاد مي تواند مقاله را به فارسي بنويسد و بعد يك مترجم متخصص آن را به زبان ديگر ترجمه كند). 

3.  عدم درك ضرورت: دنياي امروز عرصه دادوستدهاي علمي و فكري و معركه آرا و انديشه هاي فلسفي گوناگون است و طبيعتا كسي در اين ميان دست بالا را دارد كه بتواند مشاركت جدي در آن داشته باشد. به نظر مي رسد برخي محققان فلسفي ما هنوز ضرورت حضور در اين ميدان را متوجه نشده اند؛ از اين رو تلاش و تقلايي براي ورود به آن ندارند. نتيجه اين امر آن است كه در مجموعه هاي فلسفي كه به زبان هاي ديگر نوشته مي شود (تا آنجا كه نگارنده متوجه شده است) يا مطلبي درباره فلسفه اسلامي و ايراني وجود ندارد يا موارد معدودي هم كه درباره فلسفه اسلامي است توسط كساني نگاشته شده است كه گاه اطلاعاتشان به مراتب از اساتيد كشورمان كمتر است.

4. عدم جديت كافي مراكز علمي: در نظام آموزش عالي كشورمان براي فعاليت هاي پژوهشي اساتيد و محققان برنامه ريزي شده است و دراين زمينه آيين نامه هايي وجود دارد. در اين آيين نامه ها براي ارائه مقاله در همايش هاي خارج از كشور يا نگارش مقاله براي مجلات و مجموعه مقالاتي كه در خارج از كشور منتشر مي شود تشويق هايي در نظر گرفته شده است. ولي به نظر مي رسد برخي مراكز علمي در اجرايي كردن اين آيين نامه ها و فراهم كردن زمينه مشاركت اساتيد فلسفه كشورمان جديت و تلاش لازم را ندارند. از اين رو از سياست هاي تشويقي مصوب استفاده چنداني نمي شود.

5. ناشناخته بودن اساتيد كشورمان در جوامع فلسفي ديگر كشورها: اين امر موجب مي شود كه از سوي مراكز علمي خارج از كشور نيز دعوتي از فلسفه پژوهان كشورمان براي مشاركت در فعاليت هاي علمي انجام نپذيرد.

با عضويت در كانال تلگرامي «اندكي انديشه» مطالب وبلاگ آسان تر در دسترس شماست:

telegram.me/harahmati

 

ساحت های پنج‌گانه اخلاق در نهج البلاغه (2)

جای‌گاه فرادستی اخلاق در شخصیت و اندیشه امام علی(ع)
بررسي سيره و سلوك امام علي(ع)‌ در مقاطع مختلف زندگي خود و با اقشار مختلف جامعه از دوست و دشمن،‌ نشان گر آن است كه در نظام ارزشي آن حضرت، اخلاقي بودن و اخلاقي زيستن بالاترين و مهم ترين جايگاه را دارد و مقدم بر هر چيز ديگر است. بنابراين،‌ اخلاق را مي توان كليدواژه، يا يكي از كليدواژه هاي شناخت شخصيت امام دانست. افزون بر آن‌چه گفته شد،‌ موارد زير نيز از جمله ادله يا قرايني دانست  كه اهميت اخلاق را در زندگي و انديشه آن حضرت نشان مي دهد.
⭕️ 1. امام شاگرد مكتب نبوي و دست پروده آن است، از اين رو اهداف او از اهداف پيامبر(ص) جدا نيست. پيامبر هدف خود را يك هدف اخلاقي تعريف كرد(اني بعثت لاتمم مكارم) پس هدف امام هم غير از اخلاق نمي تواند باشد.
⭕️ ⭕️ 2.  امام يك مسلمان است، از اين رو گفتار و رفتار و اهداف او در راستاي اسلام تعريف مي شود. هدف بنيادين اسلام رشد و تعالي انسان ها به ويژه از منظر اخلاقي است و معيار برتري انسان ها از يكديگر نه به مال و ثروت و مقام كه به برخورداري آنها از ارزش هاي اخلاقي است («ان اكرمكم عندالله اتقيكم»، حجرات/ ۱۳). بر اين مبنا مي توان گفت كه در نزد امام نيز اخلاق جايگاهي والا دارد.
⭕️ ⭕️ ⭕️ 3. از سخنان و سفارش هاي امام به ديگران، به ويژه ياران و كارگزاران خود، به روشني به دست مي آيد كه از نگاه آن حضرت مسلمان واقعي مسلمان اخلاقي است. در اين باره به عنوان نمونه مي توان از نامه به مالك اشتر هنگام انتصاب وي به عنوان حاكم مصر نام برد كه پيش از آن كه درباره سياست سخن بگويد درباره اخلاق به وي سفارش مي كند. او از مالك مي خواهد كه تقوي را رعايت كرده، از اوامر و نواهي خداوند تبعيت كند، خدا را با قلب و دست و زبانش ياري كند، از شهوات دوري نمايد و مواظب نفس اماره باشد(ص325، نامه 35).

ساحت های پنج گانه اخلاق در نهج البلاغه
يكي از برتري هاي نهج البلاغه از منظر اخلاق آن است كه اين كتاب، هم‌چون صاحب آن، از نوعي جامعيت برخوردار است؛ به اين معنا كه به همه ابعاد زندگي انسان توجه كرده و براي هر يك از اين عرصه ها و ابعاد دستورات اخلاقي ويژه اي ارائه نموده است. امام علي(ع)، به عنوان مثال،‌ نه ‌چون يك عارف و زاهد گوشه گير بود كه از جامعه وارهد و به سرنوشت ديگران بي توجه باشد، نه ‌چون يك كنشگر اجتماعي و يك مرد سياسي بود كه مشغول شدن به اصلاح «ديگران» او را از اصلاح و تربيت «خويش» غافل كند. شخصيت منظومه وار علي(ع) و تمثل اخلاق در وجود او است كه موجب مي شود وي را بتوان در هر زماني به عنوان يك الگو/اسوه اخلاقي معرفي كرد. نيز اين چند بعدي بودن و توجه وي به ساحت هاي مختلف حيات فردي و اجتماعي انسان است كه ما را وا مي دارد تاكيد كنيم زيست اخلاقي انسان امروز و به ويژه زيست اخلاقي مردم و مديران جامعه امروز ما به شدت نيازمند كسي چون امام و كتابي چون نهج البلاغه است. به هر روي، در اين جا گزارشي كوتاه از مباحث مطرح شده در اين كتاب در ساحت هاي پنج گانه اخلاق ارائه مي شود.

لف) ساحت اول: مبادي و مباني اخلاق  
مبادي و مباني اخلاق، كه بيشتر به فلسفه اخلاق مربوط است تا اخلاق هنجاری، عهده دار تبيين اصول بنياديني است كه ديگر عرصه هاي اخلاق بر آن پايه گذاري مي شود. اين مباني به نوعي جهان بيني اخلاقي شخص را معين مي كند. موارد زير را مي توان از جمله مباني اخلاقي مطرح شده در نهج البلاغه دانست.
⭕️ 1. آدمي دارای کرامت است: در نهج البلاغه چندین نشان برای کرامت انسان بیان شده است. یکی این که خداوند از دمِ خود در وجود او دمید تا صورت انسان یابد(ص4، خطبه 1) از اين رو انسان صبغه ای الاهی دارد. دیگر این که او مسجود فرشتگان است: «پس ]خداوند[ فرمود: آدم را سجده کنید ای فرشتگان! فرشتگان به سجده افتادند جز شیطان، که دیده معرفتش از رشک تیره شد و بدبختی بر او چیره...»(ص5، خطبه 1).
⭕️  2. انسان،‌حامل امانت الاهي است: خداوندن امانت را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه داشت و آنان از پذيرش آن سر باز زدند و بر آدمي عرضه كرد و او پذيرفت (ص236، خطبه 200).
⭕️  3. انسان ها از نظر سرشت و سرنوشت متفاوت اند: «سرشت مردمان از یکدیگر جداشان ساخته است، و میان‌شان تفرقه انداخته، که ترکیب‌شان از پاره ای زمین است که شور یا شیرین است، و خاکی درشت یا نرمین»(ص265 خطبه 234).
⭕️  4. انسان موجودی دارای اراده و اختیار است: او این امکان را دارد که با بهره گیری از قوه عقل و خرد راه را از بی راهه باز شناسد: «در این دنیا بدانها ]انسان‌ها[ فرصت دادند تا از گمراهی برهند، و راه را بدانها نمودند، تا بی‌راهه نروند. از زندگانی بهره گرفتند چندانکه تحصیلِ رضای خدا را شاید. و آن مایه از خرد یافتند که گَردِ شبهت را زداید» (ص61، خطبه 83).
⭕️ 5. آدمی در معرض خطا و لغزش است: «]و خداوند از پیامبران[ به زبان وحی پیمان ستد – و هر پیامبر آن را شنید- که امانتِ او نگاه دارد و حُکم خدا را به دیگران برساند، و این هنگامی بود که بیشتر آفریدگان از فطرت خویش بگردیدند و طومار عهد در نوردیدند، حق او را نشناختند و برابر او خدایانی ساختند. شیطان ها آنان را از خداشناسی به گمراهی کشیدند، و پیوندشان را با پرستش خدا بریدند»(ص5، خطبه1).
⭕️ 6. آدمی از قدرت تمیز حق از باطل برخوردار است: «]خداوند انسان را آفرید[ با دانشی که بدان حق را از باطل جدا کردن داند، و مزه ها و بوی ها و رنگ ها و دیگر چیزها را شناختن  تواند.» (ص5، خطبه 1).
⭕️ 7. امکان تربیت اخلاقی انسان وجود دارد: از مجموعه اوامر و نواهی اخلاقی که امام در نهج البلاغه مطرح كرده چنين به دست می آید که از منظر وي، هر چند آدمی همواره در معرض وسوسه هاي شیطانی قرار دارد  اما امکان رشد و تعالی اخلاقی و بازگشت از خطا برای او وجود دارد. در غیر این صورت، معنا نداشت که امام این همه سفارش به انجام فضایل اخلاقی و پرهیز از رذایل اخلاقی داشته باشد. همچنین طرح بحث توبه از سوی امام (از جمله در ص5، خطبه 1) نشان گر اعتقاد وي به اراده  و اختیار انسان و امکان رشد و تعالی معنوی و اخلاقی اوست.
ادامه دارد)

با كليك بر روي لينك زير مطالب وبلاگ را در كانال تلگرامي «اندكي انديشه» پيگيري كنيد:

telegram.me/harahmati

ساحت های پنج‌گانه اخلاق در نهج البلاغه (1)

🍀 تقديم به پيشگاه اسوه حيات طيبه اخلاقي؛ امام علي(ع)

⭕️.1. اخلاق و ارزش هاي اخلاقي را مي توان به شيرازه شالوده نگه‌دار زيست‌بوم فردي و اجتماعي انسان مانند كرد که قوام و قائمه زندگی سعادت‌مندانه آدمی به آن وابسته است. لیک این مقام رفیع تا وقتی لباس تحقق به خود نپوشد تاثیری نخواهد داشت. از سوی دیگر، تحقق اخلاق و تخلق افراد به فضایل و ارزش های اخلاقی منوط است به کسب آگاهی های بیرونی درباره اهمیت و ارزش اخلاق و معیار فعل اخلاقی از یک سو،  و وجود انگیزه کافی برای اخلاقی عمل کردن در درون فرد و جامعه از سوی دیگر. لکن یکی از پرسش هایی که در این جا رخ می نماید آن است که آن آگاهی ها را از کجا می تو ان به دست آورد و این انگیزه ها را چگونه می توان تقویت نمود. پاسخ به این پرسش مبتنی است بر مبنای اخلاقی و فلسفی که فرد به آن باور دارد. کسی که معتقد به واقع گرایی اخلاقی (moral realism) باشد به این پرسش به گونه ای پاسخ می دهد و کسی که ناواقع گرا باشد به گونه ای دیگر. آن که قایل به ابتنای اخلاق بر دین باشد برای آن پاسخی دارد و آن که چنین نمی اندیشد پاسخی دیگر.

⭕️⭕️2. به ضرورت مراعات اجمال و فاصله مناسب با موضوع اصلی نوشتار حاضر از بررسی تفصیلی مباحث پیش گفته در می گذریم و در این جا صرفا به این نکته اشاره داریم که نزد فیلسوفان و حکیمان اسلامی دیدگاه واقع گرایی جایگاهی برجسته دارد لکن آنان در عین حال از بین سه دیدگاه مربوط به نسبت دین و اخلاق، یعنی تباین، اتحاد و تعامل، به نظر سوم گرایش بیشتری دارند و معتقدند که هر یک از دین و اخلاق می توانند به یکدیگر یاری رسانند. از جمله یاری های دین به اخلاق آن است که می تواند به شناخت رذایل و فضایل اخلاقی كمك كند؛ نیز می تواند انگیزه انسان برای اخلاقی عمل کردن را افزایش دهد. و بالاخره یکی دیگر از یاری های دین به اخلاق آن است که می تواند با ارائه الگوها و اسوه های اخلاقی، امکان پذیر بودن عمل به دستورات اخلاقی را به افراد  و جوامع اثبات نمايد.  

⭕️⭕️⭕️3. در منظومه تعلیم و تربیت اسلامی، اخلاق جایگاهی بس ارجمند دارد. بخش قابل توجهی از  منابع اسلامی درباره اخلاق است و همچنین نبی گرامی اسلام(ص) و دیگر پیشوایان دینی هر کدام اسوه های عملی و تمثل عینی ارزش های اخلاقی هستند. در این میان، امام علی(ع) از جمله چهره های شاخص و بارز به شمار می آید. کتاب گران‌سنگ و مجهول القدر نهج البلاغه به عنوان یکی از منابع اندیشه های علوی، دیدگاه های امام را درباره موضوع ها و مباحث مختلف بیان می کند. بخش قابل توجهی از آن چه در این کتاب آمده درباره حکمت عملی و اخلاق است. با توجه به اهمیت اخلاق از یک سو و جایگاه شخصیت و اندیشه امام از سوی دیگر، در مکتوب حاضر سعی خواهد شد برخی سویه ها و ابعاد دیدگاه های اخلاقی آن حضرت در کتاب نهج البلاغه معرفی شود. از آن جا که به نظر می رسد تقسیم مباحث مربوط به اخلاق هنجاری و فرااخلاق به پنج قسم مبانی اخلاق، اخلاق الاهی، اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی و اخلاق محیط زیست کم وبیش می تواند همه حوزه ها و ساحت های اخلاق و فرااخلاق را پوشش دهد در مقاله حاضر نیز بنابرآن است که این پنج عرصه اخلاقی در نهج البلاغه ردیابی شود و نمونه هايی از مباحث مطرح شده در ذیل هر کدام معرفی گردد.

⭕️⭕️⭕️⭕️4. نوشتار حاضر دو مدعا را مطرح می کند: یکی این که اخلاق در نظام زندگی واندیشه امام علی(ع) جایگاهی بنیادین و محوری دارد. و به دنبال آن، مدعای دیگر آن است که امام درباره پنج عرصه ای که در بالا ذکر شد مباحثی را در نهج البلاغه مطرح کرده است. 

   (ادامه دارد)

با كليك بر روي لينك زير مطالب وبلاگ را در كانال تلگرامي «اندكي انديشه» پيگيري كنيد:

telegram.me/harahmati