فلسفه اخلاق فمينيستي؛ چرايي و چگونگي نقد
تعریف و تاریخچه
رزماری تانگ ، که از معروف ترین نویسندگان در حوزه «فلسفه اخلاق فمينيستي»( كه از اين پس به اختصار «فاف» ناميده مي شود) در تعریف این فلسفه گفته است: «فلسفه اخلاق فمینیستی عبارت است از تلاش برای بازبینی، بازسازی، یا تامل مجدد درباره آن جنبه هایی از فلسفه اخلاق سنتی غرب که تجربه های اخلاقی زنان را تحقیر کرده یا بی ارزش شمرده است.»(Tong, 2007: 1). کلودیا کارد نیز سه ویژگی بنیادین را عامل تمایز بخش نظریه های موجود در فاف دانسته است: 1. پیدایش این نظریه ها ناشی از ستم به زنان است، 2. این نظریه ها علائق و آگاهی های زنانه را نقطه شروع نظریه پردازی اخلاقی خود قرار داده اند، 3. این نظریه پردازی ها در پی اموری چون تقویت شور زنانه، از بین بردن ستم به زنان، و تقویت جدی تر صدای زنان در حوزه اخلاق هستند.
فلسفه اخلاق از نخستین شاخه های روییده بر درخت فلسفه های فمینیستی است. شكل گيری این فلسفه به سال های 1957 در آمریکا می رسد که اندیشمندان موج دوم فمینیسم برخی مباحث مربوط به این زمینه را مطرح کردند. در فرانسه و انگلستان هم می توان در سال های 1960 تا 1990 نخستین گام های پیدایش این فلسفه را سراغ گرفت(Card, 2000: 179-180). البته خود اصطلاح «اخلاق فمینیستی» از اواخر دهه 1970 و اوائل 1980 بود که به طور عام مورد استفاده قرار گرفتJaggar, 2001: 528)؛ برای آشنایی با زمینه های تاریخی فاف ر.ک: (Tong, 2007: 1-4.
✅مدعيات و اهداف
توجه فمینیست ها به حوزه اخلاق، در راستای اهداف خود فمینیسم از یک طرف و فلسفه فمینیستی از طرف دیگر بوده است. علت ورود آنان به این شاخه از فلسفه آن بود که معتقد بودند در تاریخ دو هزار ساله اخلاق غربی صدای اخلاق زنانه غایب بوده و مفاهیم و نظریه های اخلاقی همواره در اختیار مردان و اخلاق مردانه بوده است. لذا برای پایان دادن به این نابرابری و عدم تعادل، فعالان و نظریه پردازان فمینیست به فلسفه اخلاق غربی توجه کردند(Friedman, 2000: 205). شاید بتوان گفت پرسش بنیادین فیلسوفان اخلاق فمینیست، به تعبیر سوزان پارسونز ، آن بود که: «آیا اخلاق، موضوعی مردانه است؟» (Parsons, 2002: 43-59).
در مورد مدعیات این فلسفه نیز باید گفت ادعای اصلی آنان این است که اولا فلسفه اخلاق غربی دارای نگرش منفی به زنان است و تجارب اخلاقی و علائق آنان، مثل زایمان یا مادری کردن، را نادیده گرفته و یا تحقیر کرده است، ثانیا نظریه های اخلاقی به همان اندازه که به توان و تمایلات طبیعی مردانه توجه دارد باید به توان و تمایلات طبیعی زنان هم توجه نشان دهند. ثالثا فیلسوفان این عرصه، نظریه اخلاقی فمینیستی را بهترین گزینه برای یک الگوی متعالی اخلاقی می دانند که در عصر حاضر انسان به آن نیاز دارد (Held, 1997: 90, 101).