سهرودي در غرب


ترجمه دیرهنگام آثار سهروردی به انگلیسی/ جایگاه والای سهروردی در تاریخ فلسفه
به گزارش خبرگزاري مهر، استاد پیشین دانشگاه آکسفورد و استاد کالج سنت اولاف مینه‌سوتای آمریکا با اشاره به اینکه آثار سهروردی دیر به زبان انگلیسی ترجمه شده، گفت: لذا جایگاه این فیلسوف آنچنان که باید و شاید در تاریخ فلسفه غرب مورد شناسایی قرار نگرفته است.

دکتر چارلز تالیافرو استاد کالج سنت اولاف مینه‌سوتای آمریکا و فیلسوف دین معاصر در مورد جایگاه سهروردی در تاریخ فلسفه اسلامی به خبرنگار مهر گفت: سهروردی جایگاه والایی در تاریخ فلسفه اسلامی دارد.

وی در ادامه افزود: او بنیانگذار مکتب اشراقی است. این مکتب مکتبی عرفانی و فلسفی است. سهروردی معتقد است که روح در نهایت به الله می‌پیوندد و با خدا یکی می شود.

مؤلف "راهنمای آکسفورد درباره الهیات" تأکید کرد: در مورد سهروردی باید توجه داشت که او عمر زیادی نکرد. او 37 سال عمر کرد و در این مدت آثار مهمی را به نگارش درآورد. او در فلسفه، منطق، متافیزیک و اخلاق صاحبنظر بود.

این فیلسوف معاصر در ادامه تأکید کرد: سهروردی از جمله فیلسوفان اسلامی و ایرانی است که آثار او دیر به زبان انگلیسی ترجمه شده است. بر این اساس جایگاه این فیلسوف آنچنان که باید و شاید در تاریخ فلسفه غرب مورد شناسایی قرار نگرفته است.

مؤلف "راهنمایی مقدماتی بر زیبایی شناسی" یادآور شد: در حال حاضر برخی از آثار او به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. باید توجه داشت که زبان سهروردی زبانی پیچیده است.

استاد پیشین دانشگاه آکسفورد در پایان یادآور شد: او در زبان خود تلفیقی از منطق، تمثیل، استعاره و شعر را به کار می برد که کار را برای فهم و درک آرایش دشوار و سخت می نماید.

از كي بپرسم؟

اگر براي شما سوالي درباره يك موضوع فلسفي يا مرتبط با فلسفه پيش بيايد چه مي كنيد؟

يكي از كارها آن است كه از افراد مطلع و فيلسوفان بپرسيد. براي اين كار سايتي به نام «از فيلسوفان بپرسيد» askphilosophers راه اندازي شده كه افراد سوالهاي خود را مطرح مي كنند و اساتيد فلسفه به آنها پاسخ مي دهند. آشنايي با مباحث مطرح شده در اين سايت براي دانشجويان و اساتيد فلسفه و به طور كلي علاقه مندان به مباحث عقلي جالب و مفيد است. الان نمي دانم كه آيا در زبان فارسي ما سايتي كه چنين كاربردي داشته باشيد داريم يا نه. اگر هست اميدوارم دوستان اطلاع دهند و اگر نيست اميد است با همت و پشتيباني يك مركز علمي چنين سايتي راه اندازي شود.

به هر صورت، براي آشنايي با سايت «از فيلسوفان بپرسيد»  مي توانيد به اين آدرس مراجعه كنيد. سوال هاي خود را هم مي توانيد در اينجا (البته به زبان انگليسي) تايپ كنيد. مطالب سايت به صورت فيلسوف محور و هم به صورت موضوعي دسته بندي شده كه دسترسي به مطالب را آسان تر مي كند. در اينجا هم مي توانيد نمونه اي از سوال هايي كه ديگران پرسيده اند را ببينيد.

نکته 24: کتابی با خاطره جمعی چند نسل


  1. معمولا همه ما در دوران کودکی و نوجوانی خود کتاب هایی خوانده ایم که تاثیر عمیقی بر ما داشته یا جذابیت هایی داشته که با گذشت زمان هنوز هم شیرینی اش را در کام حافظه مان حس می کنیم، به طوری که هر وقت نام آن کتاب یا نویسنده را می شنویم برای مان یک حس نوستالوژیک و خوشایندی زنده می شود. خاطرات نوجوانی دوباره شکل می گیرد و البته کمی هم متوجه می شویم که عمرمان مثل برق و باد گذشته است.
  2. یکی از بزرگ ترین نعمت های زندگی من، وجود پدر و مادر بزرگواری است که هر کدام به گونه ای در شکل گیری شخصیت و اندیشه ام تاثیر داشته اند. انشاءالله خداوند به این دو وجود نازنین طول عمر با صحت و سلامت بدهد و حق شان را در حق من و دیگر فرزندانشان حلال و دعای آنها را در حق ما مستجاب گرداند. از جمله محبت های پدرم در حق من، تشویق من به درس خواندن از یک طرف و فراهم کردن شرایط مطالعه کتاب های غیر درسی از طرف دیگر بود. از کتاب های درسی دوره ابتدایی که (ظاهرا مثل بقیه دانش آموزان) چیز چندان جذابی برایم نمانده، ولی آن چه هم اکنون یادآوری اش برایم لذت بخش است کتاب های غیر درسی است که از کتابخانه مسجد و حسینیه محله به امانت می گرفتم. خوشبختانه (!!) در آن روزها اینترنت و کامپیوتر وجود نداشت، تلویزیون هم ما نداشتیم و مجموع اینها باعث شد که بهترین سرگرمی و تفریح مان کتاب خواندن باشد. الان که کاربردهای غفلت زای رسانه های جدید و مشغول شدن بیش از اندازه بچه ها (و بزرگ ترها) را به آن ها را می بینم که چگونه مانع از مطالعه جدی خانواده ها شده بیش از پیش متوجه می شوم که نبود این وسائل در زمان های گذشته چه اتفاق مبارکی بوده است. چرا که اولا باعث انس بیشتر افراد خانواده با یکدیگر می شد ثانیا موجب می شد که اگر مجال یا بهانه ای برای فرار از درس و مشق پیدا می کردیم مقداری هم مطالعه کنیم. (روشن است که منکر فواید و مزایای این رسانه ها نیستم).
  3. یکی از کتاب های که در دوران ابتدایی خواندم و هنوز هم پس از گذشت سال های طولانی ، شیرینی و حلاوتش در کام من است، مجموعه چند جلدی کتابی بود با عنوان «قصه های خوب برای بچه های خوب». نویسنده این کتاب مهدی آذر یزدی  است که همین روزها سالگرد درگذشت اوست و همین نکته هم باعث نگارش مطلب حاضر شد. زبان ساده و نثر شیوا همراه با جذابیت حوادث داستان های این مجموعه باعث می شد که آنها را با ذوق و شوق بخوانیم. خواندن این کتاب ها نه تنها موجب گسترده شدن دایره لغات ذهنی ما می شد بلکه شیوه درست نویسی و درست خوانی را هم به طور غیر مستقیم به ما یاد می داد. اثرات تربیتی و اخلاقی و آموزشی آن هم که غیر قابل انکار بود. این مجموعه دارای طرح ها و نقاشی هایی از مرتضی ممیز  بود که به تنوع و جذابیت آن کمک می کرد. یکی از نکات جالبی که درباره این کتاب هنوز در یادم مانده این است که مرحوم ممیز نام خود را به شیوه ای خاص در کنار نقاشی هایش می نوشت که من آن را «فمیز» می خواندم و تا مدت ها مانده بودم که مگر می شود فامیل کسی «فمیز» باشد.
  4. نکته ای که درباره کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب قابل توجه است این است که این کتاب به یک عنصر مشترک در حافظه فرهنگی چندین نسل جامعه ما تبدیل شده است. به گونه ای که وقتی من این کتاب ها را برای فرزند خودم خریدم دیدم خواندن آنها برای او هم جالب و لذت بخش است و این مسئله ناخودآگاه من را پرتاب کردم به دوره نوجوانی و خاطرات شیرینی که با این کتاب داشتم. از زبان افراد مختلف هم خوانده ام که آنها هر کدام به نوعی با این کتاب انس داشته اند و یا خود آن را خوانده اند یا فرزندانشان یا  هر دو.
  5. مطلب حاضر با نیت پاسداشت این کتاب و به قصد یادکردی از نویسنده گرامی اش نوشته شد که در 27 اسفند 1300 به دنیا آمد و در 18 تیرماه 1388 از دنیا رفت و این روزها سالگرد درگذشت اوست. انشاءالله خدایش رحمت کناد که (همچون برخی نویسندگان دیگر) بر تربیت دینی و اخلاقی و فرهنگی چندین نسل و احیای تراث دینی و فرهنگی و ادبی ما در حد توان و وسع خود حق جدی داشته و دارد.
  6. نگارش مطلب حاضر البته بهانه ای برای طرح یک سوال هم هست که اگر بخواهیم کار مرحوم مهدی آذر یزدی و نگارش مجموعه کتاب های «قصه های خوب برای بچه های خوب» را از منظر تربیت اخلاقی جامعه ، به ویژه کودکان و نوجوانان، از طریق نگارش متون مناسب برای آنها مورد بررسی قرار دهیم، چه درس ها و نکته هایی می توانیم از آن فراگیریم و متناسب با شرایط و نیازها و امکانات امروزمان آنها را به کار گیریم. این مطلبی است که امیدوارم در پست دیگری فرصت طرح آن پیدا شود.

همايش بين المللي انديشه هاي فلسفي استاد مطهري

طبق اعلام پايگاه  «بنياد علمي و فرهنگي استاد شهيد مرتضي مطهري» اين بنياد با همكاري «مجمع عالي حكمت اسلامي» در صدد برگزاري همايشي بين المللي با عنوان «انديشه هاي فلسفي استاد شهيد مرتضي مطهري» هستند. محور هاي اين همايش علاوه بر موضوعات عام، موضوع هاي خاصي چون خداشناسي، منطق و معرفت شناسي، و هستي شناسي با توجه به ديدگاه هاي استاد مطهري است.

مهلت ارسال چكيده ها تا اول آبان 1391 و مهلت ارسال اصل مقاله تا اول بهمن 1391 است.

زمان برگزاري همايش هم ارديبهشت 1392 است.

براي اطلاعات بيشتر از موضوعات همايش و شيوه ارسال چكيده و مقالات مي توانيد پوستر همايش را از اينجا دريافت كنيد. ايميل همايش: icmpv@motahari.ir تلفن: 2935690- 0251

نمرات منطق-گروه معارف قرآن

با سلام. لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمايید.کلمه عبور همان شماره کلاس است.



ادامه نوشته

نکته :23  چالش هاي فراروي گفتمان مهدویت

چالش هاي فراروي گفتمان مهدویت

فرارسيدن ميلاد امام مهدي(ع) فرصت مناسبي است براي اين كه مسئله مهدويت و موعودگرايي با گشودگي و گستردگي بيشتري مورد تامل و بررسي قرار گيرد. درباره اين موضوع هر يك از افراد و موسسات و نهادهاي جامعه به سهم خود مسووليتي دارند كه بايستي نسبت به انجام آن متعهد باشند. شايد براي مردم عادي برگزاري مراسم جشن و سرور و بزرگداشت تولد حضرت بقیه الله كافي باشد ولي بي ترديد وظيفه انديشمندان جامعه، اصحاب رسانه و مراکز علمي، تحقيقي، تبلیغی و ديني جامعه ما چيزي به مراتب فراتر از اين است. مخاطب نوشتار حاضر هم بيشتر اين دسته هستند. یکی از این مسوولیت ها شناخت چالش های فراروی مسئله مهدویت و یافتن راه حل ها و راهکارهای لازم برای مواجهه معقول و منطقی با آنها است. در این جا به برخی از مهم ترین چالش ها اشاره می شود:

  1. غلبه غفلت: مسئله موعود مسئله انتظار است. از آن جا که ما آدمیان با امور محسوس انس و الفت بیشتری داریم از آن چه که در منظر و مرآی مان نباشد سریع تر غافل می شویم. درباب مسئله مهدویت هم این امکان هست که سرگرم شدن به مادیات و محسوسات و امور روزمره باعث غفلت و فراموشی یا کم توجهی به وجود امام مهدی(ع) شود. یکی از دلائل این که در ادبیات مهدویت معمولا به یاد امام بودن را تذکر داده اند همین احتمال غفلت و فراموشی است. این که گفته شده برای ظهور امام دعا کنید شاید یکی از دلائلش احتمال غفلت باشد. دعا نوعی واگویه و سخن گویی عاشقانه است. دعا باعث یادآوری داعی و مدعو می شود. در راستای زنده نگاه داشتن گفتمان مهدویت در ذهن و ضمیر جامعه همه علاقه مندان به فرهنگ مهدویت باید احساس مسوولیت کنند. در این میان رسانه ها به خاطر برد و عمق تاثیر و جذابیت هایی که دارند نقشی جدی تر می توانند ایفا نمایند. این که راهکارها و ابزارهای این کار چیست مطلبی است که بررسی آن از حوصله نوشتار حاضر بیرون است.
  2. استفاده نا به جا از سرمایه مهدویت: مسئله موعودگرایی، مهدویت و انتظار یک سرمایه بزرگ و ارزشمند نه تنها برای فرهنگ شیعی بلکه برای فرهنگ اسلامی و برای همه انسان ها است. هزینه های معنوی و مادی فراوانی شده تا این گنجینه به دست ما برسد و طبیعتا ما نیز باید تلاش کنیم تا حاملان شایسته ای برای آن باشیم و آن را به آیندگان بسپاریم. بر این اساس باید در استفاده بهینه از این سرمایه دقت فراوان داشته باشیم. استفاده بی رویه و نا به جا از آن در هر مسئله ای مثل رقابت ها یا اختلاف های جناحی، سیاسی، فکری و مانند آن نه تنها برد و تاثیر فرهنگ انتظار را کم می کند بلکه موجب نقض غرض شده و در واقع  استفاده از آن در غیر محل خود است. این کار را می توان نوعی کفران نعمت و جفا در حق گفتمان دینی ارزشمندی دانست که امروزه به خوبی می تواند به عنوان یک گفتمان نجات بخش و امیدآفرین مطرح شود؛ آن هم در دنیایی که خسته از مشکلات و بحران های گوناگون است و به دنبال راه برون رفتی از این وضعیت می گردد. فرهنگ انتظار و باور به ظهور موعود و گسترش عدالت و امید ذخیره ای گران قیمت است و مثل هر ذخیره دیگری بایستی از استفاده نا به جا و نادرست از آن پرهیز نمود.
  3. شبهه در وجود امام مهدی(ع): گر چه درباره وجود امام در زمان های گذشته هم شاید شبهه افکنی هایی بوده است ولی امروزه به مدد ابزارهای اطلاع رسانی این گونه دیدگاه ها با سرعت در دسترس دیگران قرار می گیرد. طرح تردید و سوال درباره مهدویت چه ناشی از عناد و کینه ورزی باشد چه ناشی از تلاش برای کشف حقیقت و با نیت خیر، در هر صورت مدافعان و مبلغان فرهنگ انتظار باید این سوال ها یا شبهه ها را به طور واقع بینانه بررسی و شناسایی کرده و به طور منصفانه به آن پاسخ دهند. در این میان موسسات و مراکزی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم عهده دار تبیین فرهنگ انتظار هستند از وظیفه ای سنگین تر برخوردارند. باید توجه داشت که هر گونه غفلت یا تغافل از سوال هایی که ممکن است در ذهن افراد، به ویژه نسل جوان، پدید آید و عدم پاسخ گویی مناسب به این سوال ها باعث ریشه دار تر شدن آنها می شود و طبیعی است که این امر کمکی به گسترش فرهنگ مهدویت نمی کند.
  4. غلبه یافتن انتظار منفعلانه: یکی از انتقادهایی که در زمان های مختلف و در عصر حاضر به شیعیان یا به طور کلی به علاقه مندان مسئله مهدویت می شود این است که اعتقاد به ظهور منجی موجب کم کاری، مسوولیت گریزی و بی تعهدی می شود. شاید یکی از چیزهایی که مستمسک این گونه منتقدان قرار می گیرد تبیین نادرستی است که برخی از ما از مسئله انتظار فرج ارائه می کنیم به گونه ای که گویی قرار است ما هیچ تلاشی برای رشد و پیشرفت همه جانبه نداشته باشیم و همه مسوولیت ها و تعهدات انسانی و دینی خود را به امید ظهور امام مهدی(ع) رها نماییم تا ایشان ظهور کنند و همه مسائل حل شود. بگذریم از این که کسی بخواهد معتقد باشد که باید گناه زیاد شود تا امام ظهور نمایند! روشن است که چنین دیدگاهی هم با روح فرهنگ اسلامی و شیعی سازگار نیست هم با سیره و سنت نبی گرامی اسلام(ص) و خاندان وی، و هم با عملکرد انسان های آگاهی که در طول تاریخ مبلغ فرهنگ انتظار بوده اند. اسلام دین مسوولیت است و قرار نیست وجود پیشوایان دینی موجب مسوولیت گریزی و انفعال افراد شود. اتفاقا وجود امام برای تبیین هر چه بهتر مسوولیت ها است. در نگرش اسلامی هر کس به سهم خود مسوولیت دارد و به اندازه «وسعی» که دارد مورد مواخذه قرار می گیرد. انتظار مورد دفاع در فرهنگ اسلامی انتظاری است که انسان را مسوول و متعهد و پر تلاش ولی امیدوار تربیت می کند. انتظاری است که به شخص اطمینان می دهد جهت کلی حرکت تاریخ در نهایت به سوی خیر و فلاح و رستگاری و شکوفا شدن استعدادهای انسان ها است. بنابراین یکی از چالش های فراروی گفتمان موعودگرایی در دنیای امروز، شکل گیری یا گسترش انتظار منفعلانه یا مسوولیت گریزانه است؛ که اندیشمندان و دلسوزان و مدافعان فرهنگ مهدویت و انتظار بایستی ضمن نقد آن، انتظار مطلوب و منتظر واقعی را از منظر تفکر شیعی معرفی نمایند تا هم از دین و هم از مسئله مهدویت رفع اتهام شود. عدم تبیین مبانی نظری و شاخصه های عملی مهدویت: مهدویت و انتظار موعود در فرهنگ تشیع صرف یک باور عادی نیست؛ بلکه نوعی گفتمان است که برای خود اصول ومبانی و ساختار دارد. چنانچه این اصول و شاخصه ها به خوبی تبیین و معرفی نگردد, بیم این هست که یا اصل این فرهنگ در جامعه کم رنگ شود یا این که تفسیر های نادرست جای آنها را بگیرد. از سوی دیگر از جهت عملی و مصداقی نیز بایستی جامعه موعود و آرمانی مهدوی به خوبی ترسیم و معرفی شود تا باورمندان به این فرهنگ بدانند که از چه عقیده ای دفاع می کنند و به آن دل بسته اند. تبیین مبانی نظری و شاخصه های عملی مهدویت و ترسیم دورنمای جامعه مهدوی باعث می شود که هم این فرهنگ مخاطبان بیشتری پیدا کند هم دلبسته گان و باورمندان به آن در باورهای خود آگاهی، اعتقاد و اتقان بیشتری پیدا کنند.
  5. خرافه گرایی: مثل هر باور یا پدیده دینی و غیر دینی دیگر، مسئله امامت و انتظار حضرت مهدی(ع) هم می تواند در طول زمان آغشته به خرافات و مطالب سست و بی مبنا شود. طبیعتا به هر اندازه که غبار باورهای غیر قطعی، سست مبنا یا غیر معقول و غیر مشروع بر آیینه جمال مهدوی بنشیند تشخیص چهره واقعی آن دشوارتر خواهد شد و از طرف دیگر زمینه برای سوءاستفاده سود جویان و فریب انسان های ساده و صادق فراهم تر می شود. از این رو یکی دیگر از وظایف آگاهان جامعه و انسان های مسوول و متعهد آن است که با بهره گیری از منطق و استدلال و منابع متقن و معتبر و با شیوه ها و ابزارهای مناسب به آگاهی افزایی در این عرصه بپردازند. انجام این مسوولیت هم سنگین است هم حساس و ظریف، و هر گونه بی دقتی می تواند کار را دشوار تر نماید. شیوه بزرگانی چون استاد شهید مطهری که از چهره های شاخص خرافه زدایی از باورهای دینی در عصر ماست می تواند برای فرهیختگان و اندیشوران جامعه ما الگویی مناسب باشد.
  6. در پایان کلام، میلاد امام امید و انتظار، و پیشوای عدالت و مسوولیت و تعهد را به همه انسان های عدالت طلب تبریک گفته و توفیق برداشتن گام های هر چه بیشتر برای تربیت منتظران حقیقی را از خدای بزرگ طلب می کنم.

ميلاد خورشيد عدل و مهرباني بر همگان تهنيت باد

درس هاي منطق جديد

جناب آقاي آتشين صدف در وبلاگ «يادداشت هاي منطقي من» خبر داده اند سي دي درس هاي ايشان درباب آشنايي با منطق جديد در جامعه الزهرا(س) از اين موسسه قابل خريد است. با توجه به كمبود منابع، به ويژه منابع صوتي در اين زمينه، اين فرصت مغتنمي براي علاقه مندان به منطق جديد است. بنده آنها را گوش نداده ام ولي اميدوارم مفيد واقع شود.

توضيح و اطلاعات بيشتر را در اينجا با قلم و بيان طناز ايشان بخوانيد.

نکته 22: مجلات علمي دانشجويي؛ ابزاري مهم ولي مغفول (2)

(بخش اول این مطلب)(دانلود pdf هر دو قسمت)


  1. جداي از كمك هاي مراكز علمي، خود دست اندركاران نشريات دانشجويي هم مي توانند با تدبيرها و برنامه ريزي هايي به انتشارهر چه بهتر اين مجلات كمك نمايند. در اين جا چند نكته كه به ذهن نگارنده مي رسد بيان مي كنم. قطعا خود دانشجويان با همفكري يكديگر مي توانند راه هاي بهتري را پيشنهاد كنند. بعضي از كارهاي قابل انجام از اين قرار است: 1. تبليغ حضوري: به اين معنا كه با حضور در كلاس ها يا جلسات دانشجويي يا گپ و گفت هاي دوستانه، ديگران را به همكاري با مجله تشويق نمايند. تاثير اين گونه كارها گاهي از ده ها اطلاعيه بيشتر است. 2. ارتباط مداوم با اساتيد و درخواست تشويق دانشجويان به انجام كار علمي براي مجله 3. برنامه ريزي براي استفاده از تحقيقات  كلاسي و پايان نامه هاي دانشجويي. اگر هر دانشجوي ارشد يا دكتري بر اساس پايان نامه خود فقط يك مقاله براي مجله بنويسد معمولا دست مجله براي استفاده از مقالات علمي بسيار باز مي شود. 4. ارائه مشاوره به دانشجويان: گاهي دانشجو علاقه به كار علمي دارد ولي از چم و خم آن بي اطلاع است. دست اندركاران مجلات علمي دانشجويي مي توانند با معرفي موضوع، منبع و برگزاري كارهاي روش مقاله نويسي و مانند آن، دانشجويان را به نوشتن مقاله ترغيب نمايند. 5. ايجاد يك وبلاگ در اينترنت و معرفي مجله به ديگران، راهنمايي آنها و ارائه مقالات مجله به علاقه مندان. با اين كار گستره مخاطبان مجله بيشتر مي شود و افراد بيشتري مايل به همكاري با مجله مي شوند. 6. برگزاري نشست هاي دوره اي بين مجلات علمي دانشجويي: در هر شهر يا استان كم وبيش چند مجله علمي دانشجويي منتشر مي شود. دست اندركاران اين مجلات مي توانند با برگزاري نشست هاي دوره اي از تجربه هاي موفق و ناموفق يكديگر استفاده نمايند. 7. برگزاري مسابقات يا همايش هاي علمي: هر مجله دانشجويي مي تواند خود به تنهايي يا با همكاري ديگر واحدهاي دانشگاه اقدام به برگزاري مسابقه يا همايش علمي نمايد و مقالات برگزيده را در مجله منتشر نمايد. 8. تبيين اهميت و كاربردهاي همكاري با مجلات علمي: اگر بتوان براي دانشجو تبيين كرد كه همكاري با مجلات علمي چه به صورت كار اجرايي و بخصوص چه به صورت نگارش مقاله، براي او چه منافع و مزايايي در آينده در بر خواهد داشت، طبيعتا انگيزه او براي فعاليت علمي بيشتر مي شود. 9. بهره گيري از رسانه هاي محلي و ملي: اگر بشود مجله را در رسانه هايي چون صدا وسيما يا در مجلات و روزنامه ها يا در سايت هاي معتبر و پر بيننده معرفي كرد، اين امكان هست كه افراد بيشتري جذب مجله شوند. 10. توجه هر چه بيشتر به توليد محتواي علمي قوي و جذابيت هاي شكلي: شايد لازم بود اين نكته زودتر بيان مي شد. يكي از مهم ترين عواملي كه باعث مراجعه افراد به مجلات علمي مي شود توجه مجله به موضوع ها و مباحثي است كه به حوزه علائق و سوالات افراد مربوط مي شود. دانشجو اگر احساس كند با مراجعه به يك مجله دانشجويي مي تواند با مباحث جديد، ديدگاه هاي مختلف و منابع مورد نياز خود آشنا شود و رد پايي از سوال ها و دغدغه هاي خود را در آن بيابد معمولا انگيزه جدي تري براي مراجعه به مجله يا همكاري با آن پيدا مي كند. توجه به نكات فني و هنري هم البته بي تاثير نيست. برخورداري مطالب از يك ويرايش مناسب، صفحه آرايي و طراحي جلد زيبا و اموري از اين دست هم از جمله نكته هايي است كه بايستي مورد توجه دست اندركاران نشريات علمي دانشجويي قرار گيرد.
  2. آفات و خطرات سر راه نشريات علمي دانشجويي: به رغم ارزش و اهميتي كه براي اين مجلات گفته شد ولي خطراتي هم آنها را تهديد مي كند كه اگر به آنها توجه و براي آنها برنامه ريزي نشود، گاه ثمره زحمات چند ساله دانشجويان ناقص و ابتر مي ماند. در اين جا به چند مورد از اين خطرات اشاره مي شود: 1. اتمام تحصيل دست اندركاران: محيط دانشجويي يك محيط سيال و هميشه در حركت است؛ به اين معنا كه در هر سال دانشجويان جديدي وارد مي شوند و دانشجوياني هم با اتمام درس خود از آن خارج مي شوند. با اتمام درس مسوولان يك نشريه، ممكن است كارها نصفه نيمه باقي بماند و كار انتشار متوقف شود. از اين رو هر نسل از دست اندركاران يك نشريه بايستي همواره در صدد يافتن افراد جاي گزين و انتقال مسالمت آميز قدرت (!!) باشند. 2. وارد شدن به مسائل حاشيه اي و غير علمي: عدم توجه به واقعيت هاي اجتماعي و طرح موضوع ها و مسائل قومي، صنفي يا سياسي و مانند آن كه مي تواند به امور حاشيه اي و گاه كم فايده دامن بزند باعث مي شود كه مجله علمي از اهداف خود بازماند. 3. جو گير شدن يا مُد زدگي علمي:  دانشجويان جزو اقشار فرهيخته و اهل علم جامعه و جزو گروه هاي مرجع هستند. از اين رو بايستي در عين آشنايي با ديدگاه و نظريات مطرح در جوامع ديگر، مواظب باشند كه به دام آماده خوري و خام خواري علمي نيافتند. مروري بر مجلات دانشجويي و غير دانشجويي چند دهه اخير نشان مي دهد كه برخي از مجلات ما گاه جوگير برخي مباحث شده اند. به اين معنا كه ديده اند فلان بحث علمي يا فلان انديشمند يا فيلسوف به اصطلاح توي بورس است لذا همه سراغ آن رفته اند و بعد از مدتي كه شرايط عوض شده سراغ مطلبي ديگر رفته اند. توجه و تمركز بيش از اندازه بر روي ترجمه صرف ديدگاه هاي ديگران و غفلت از حركت در مسير ارائه نظرات علمي ناظر به شرايط جامعه ما و با توجه به زيست بوم ديني، فكري ، تمدني و تاريخي ما موجب مي شود نه تنها در وادي تقليد صرف باقي بمانيم كه حتي در استفاده از داشته هاي ديگران هم به مشكل دچار شويم. (يكي دو سال قبل در پست ديگري اجمالا به اين موضوع اشاره كردم. اينجا را ببيند) 4. ضعف صوري و محتوايي مقالات: نگارش مقاله و انجام تحقيق براي خود حساب و كتاب و اصول و قواعدي دارد كه اگر از آن غفلت شود كار به نتيجه خود نمي رسد. مباحثي كه در كتاب ها و جزوه ها يا كلاس ها و كارگاه هاي روش تحقيق گفته مي شود به همين خاطر است. درست است كه بيشتر دانشجويان تجربه چنداني در انجام كارهاي پژوهشي ندارند و نمي توان از آنها انتظار داشت كه همه نكات لازم را مراعات نمايند ولي دست كم اين هست كه بايد مواظب بود كه مبادا از اصول كلي و قواعد اصلي نگارش و تحقيق غفلت شود. انتخاب موضوع هاي تكراري و كم يا بي اهميت، استفاده از منابع غير معتبر، كپي كردن كار ديگران به نام خود (خداي ناكرده) ، عدم آدرسي دهي و مستند سازي لازم، نداشتن چكيده و واژگان كليدي، نداشتن سير منطقي مناسب، خطاهاي ويرايشي و نگارشي و اموري از اين دست باعث مي شود كه اعتبار علمي و جايگاه مجله تنزل كند. با كنترل و ارزيابي جدي مطالب و راهنمايي دانشجويان نويسنده مقاله به راحتي مي توان بسياري از اين اشكالات را برطرف كرد تا كارها هر چه بيشتر قوي شود. دانشجويي بودن يك نشريه نبايد باعث سهل انگاري، راحت طلبي و ساده گرفتن ساحت علم و انديشه شود.
  3. گر چه مطالبي كه در اين پست گفته شد بيشتر ناظر به نشريات علمي دانشجويي بود ولي اين مطالب درباره نشريات علمي طلبگي هم كم وبيش صدق مي كند، هر چند درباره آنها انشاءالله بايد در فرصتي ديگر سخن گفت.
  4. نگارنده كه كم و بيش شاهد تلاش دانشجويان براي انتشار مجلات علمي بوده ام و ديده ام كه چگونه اين افراد بدون هيچ چشم داشتي براي تهيه و انتشار مجلات علمي دانشجويي زحمت مي كشند، در اين جا بر خود لازم مي دانم به سهم خود از همه آنها تشكر و قدرداني كنم. اميدوارم آنها خود قدر كارشان را بدانند و با همت و پشتكار و برنامه ريزي و تجربه اندوزي به پيشرفت علم وتحقيق در جامعه اسلامي مان ياري نمايند.
  5. يك خطر بيخ گوش دست اندركاران مجلات دانشجويي: در پايان اين نوشته خطري كه ديده ام دست اندركاران مجلات علمي دانشجويي را تهديد مي كند و معمولا هم از آن غافل هستند را دوستانه يادآور مي شوم. اين خطر، عدم نگارش مقاله توسط خود اين دوستان است! بايد اين افراد دقت كنند كه مبادا باعث انتشار مقالات ديگران شوند ولي خود هيچ مقاله اي ننويسند. اين سخن البته به معناي پارتي بازي و انتشار بي حساب و كتاب مطالب دست اندركاران مجله نيست، بلكه به اين معناست كه همكاري با يك مجله علمي را فرصتي مغتنم بشمارند هم براي كسب تجربه هم نگارش مقاله.

نکته 22: مجلات علمي دانشجويي؛ ابزاري مهم ولي مغفول (1)


  1. يكي از نشانه هاي پويايي و شادابي يك محيط علمي، بروندادهاي مكتوب آن است كه معمولا به صورت كتاب و مجله ارائه مي شود. مجلات همچنين نمايانگر و ويترين هر موسسه علمي حوزوي و دانشگاهي هستند. از اين رو به هر اندازه تعداد مجلات منتشره از سوي يك مركز علمي بيشتر و متنوع تر و داراي رتبه علمي بالاتري باشد امتياز و مزيت آن مركز نيز بيشتر است.
  2. مجلات دانشجويي يكي از بروندادهاي مكتوب محيط هاي دانشگاهي است. برخي از اين مجلات صبغه ادبي، هنري يا سياسي دارند و برخي هم صبغه علمي و پژوهشي، كه گر چه هر كدام آنها ارزش و تاثير خاص خود را دارد ولي در اين نوشته تاكيد بيشتر بر روي مجلات علمي دانشجويي است. دست اندركاران اين مجلات، از نويسنده و تايپيست و صفحه آرا تا ويراستار و دبيران علمي و اجرايي معمولا دانشجو هستند. اين مجلات در برخي موارد با هزينه دانشگاه منتشر مي شود و در مواردي هم با همت و هزينه خود دانشجويان. در هر صورت مجلات علمي دانشجويي معمولا مثل خود دانشجويان ساده و بي آلايش و كم و بيش داراي فضايي دوستانه و خودماني است. از برخي رقابت ها و (خداي ناكرده) حسادت ها كه در مجلات بزرگسالان دانشگاه !! وجود دارد در مجلات علمي دانشجويي خبري نيست. چون نه به نويسنده ها حق التحرير پرداخته مي شود و نه نگارش مقاله تاثير چنداني در ارتقاي رتبه و پايه و استخدام و اضافه حقوق دانشجويان دارد. لذا كساني كه در اين مجلات قلم مي زنند معمولا انگيزه هاي جدي علمي دارند و براي كسب تجربه در اين مسير وارد مي شوند.
  3. مجلات علمي دانشجويي با وجود اهميت، تاثير و كاربردهاي فراواني كه دارند تا آنجا كه بنده اطلاع دارم در اغلب دانشگاه ها مورد توجه و عنايت كافي قرار نمي گيرند. درباره اهميت و تاثير آنها بايد گفت اين مجلات اولا فضايي را فراهم مي كنند كه ترس دانشجويان از ورود به عرصه تحقيق و نگارش ريخته شود، ثانيا باعث مي شوند كه دانشجويان به بهانه نگارش مقاله با شيوه تحقيق و طي مراحل پژوهش آشنا شوند، ثالثا از نقاط قوت و ضعف خود اطلاع بيشتري كسب كنند و با تجربه اندوزي كارهاي بهتري ارائه نمايند، رابعا همكاري با اين مجلات موجب مي شود كه دست اندركاران آن، از سردبير و دبيران علمي تا افراد ديگر، مديريت در يك مجموعه علمي و همكاري در يك محيط دانشجويي و شنيدن آرا و نظرات مختلف و تحمل ديدگاه هاي ديگران را فرا گيرند. هر يك از اين ها مي تواند در آينده زندگي فردي و اجتماعي دانشجويان كه به محيط هاي بزرگتري وارد مي شوند براي آنها بسيار مفيد و كارساز باشد.
  4. نگارنده به چشم خود ديده است كه هر شماره مجله علمي دانشجويي كه منتشر مي شود حدود بيست تا سي دانشجو را به نوعي درگير كار خود مي كند. به عبارت ديگر، هر شماره نشريه باعث مي شود كه بيست تا سي نفر از نويسندگان، محققان و مديران آينده جامعه ما گامي به سوي تجربه اندوزي و كسب موفقيت بيشتر بردارند. افراد مختلفي را مي شناسم كه كار خود را با نگارش مقاله در نشريات دانشجويي شروع كردند و الان هر كدام عضو هيئت علمي يك موسسه يا سردبير و دست اندركار يك مجله علمي غير دانشجويي هستند. هر يك از اين افراد و موفقيت هاي آنان را كه مي بينم به ارزش و اهميت مجلات دانشجويي بيشتر پي مي برم و آرزو مي كنم كه تعداد اين مجلات هر روز در دانشگاه ها بيشتر شود. اهميت ديگر مجلات علمي دانشجويي از آن روست كه امروزه مجلات غير دانشجويي، به ويژه آنها كه رتبه هاي علمي پژوهشي دارند، معمولا مقالات دانشجويان را نمي پذيرند. به همين خاطر دانشجو گاه مجبور است دست به دامان اساتيد شود تا از اعتبار آنان براي پذيرش مقاله خود استفاده كند؛ اساتيدي كه گاه ممكن است مقاله را مطالعه هم نكرده باشند. اين يك معامله(؟!) دو يا سه طرفه است. هم مقاله دانشجو چاپ مي شود هم استاد از بخشي از امتياز آن استفاده مي كند هم كار مجله راه مي افتد. اگر نگاهي به فهرست مقالات مجلات علمي پژوهشي بياندازيد مي بينيد كه بسياري از آنها يك نويسنده دانشجو دارد و يك استاد. البته اگر واقعا كار زير نظر استاد انجام شود و از نظري شكلي و محتوايي متقن شود اشكال ندارد، بلكه بسيار هم خوب است و لازم، ولي مشكل اين جاست كه در بسياري از موارد اين گونه نيست و نام استاد صرفا مجوزي است براي پذيرش مقاله. به همين خاطر مجلات دانشجويي كه معمولا چنين محذوراتي را ندارند مكان و محيط مناسب تري هستند كه ثمره تلاش دانشجو صرفا به نام خودش منتشر شود، و طبيعتا خود او هم مسووليت كارش را بپذيرد.
  5. درباره كم توجهي به نشريات علمي دانشجويي چند عامل را مي توان برشمرد: يكي خود دانشجويان كه بايد از يك طرف باني راه اندازي اين مجلات شوند و مسووليت هاي مختلف و پيگيري هاي لازم را به عهده بگيرند و از طرف ديگر با نوشتن مقالات علمي اين مجلات را پشتيباني نمايند و نگذارند چراغ آنها خاموش و عمرشان كوتاه شود. گروه ديگر اساتيد هستند كه مي توانند با تشويق و ترغيب دانشجويان به انجام فعاليت هاي علمي و پژوهشي، آنان را براي انتخاب موضوع، پيدا كردن منابع، شيوه نگارش و مانند آن ياري نمايند. قطعا وقتي دانشجو ببيند كه استاد بر اهميت و ارزش مقاله نويسي و انتشار مقاله تاكيد دارد انگيزه بيشتري براي اين گونه فعاليت ها پيدا مي كند. گروه سومي كه در انتشار مجلات علمي دانشجويي موثرند مسوولان و دست اندركاران مراكز علمي هستند. مهم ترين كمك مسوولان وزارت علوم و خود دانشگاه ها به مجلات علمي اين است كه از نظر سازمان اداري امكان انتشار مجله را فراهم كنند و از نظر مالي هم آنها را پشتيباني نمايند. هزينه انتشار اين مجله ها نسبت به بسياري از هزينه هاي مراكز آموزش عالي، رقمي بسيار ناچيز است ولي با توجه به اهميت و ارزشي كه دارد واقعا به هزينه كردن آن مي ارزد. هزينه كردن در اين راه ها در واقع كاشت نهالي است كه ممكن است ثمره آن بعد از خروج دانشجو از دانشگاه آشكار شود ولي تا ساليان سال همگان از آن استفاده مي كنند.                      (ادامه دارد)