مقاله 30: چگونه تصميم مي گيريم اخلاقي عمل كنيم؟ (2)

در پست قبلي نمونه اي از آزمون هاي گروه فلسفه همراه با برخي از پاسخ هاي ارائه شده به آن سوال ارائه شد. ضمن تشكر از دانشجويان گرامي كه زمينه اين بحث را فراهم كردند و همچنين تشكر از دوستاني كه در مبحث مشاركت كردند، چند نكته را يادآور مي شوم:

  1. هدف پرسش مطرح شده يك بررسي جامع علمي درباره استدلال اخلاقي و مانند آن نبود. بلكه بيشتر منظور اين بود كه مخاطب با دشواري ها و ظرافت هاي مسئله تصميم گيري و استدلال اخلاقي آشنا شود. هدف ديگر اين بود كه افراد به ارتباط منطق و اخلاق توجه نمايند. بنابراين مطالب مطرح شده به معناي يك بحث جامع و مانع نبود.
  2. در اين جامعه آماري، از بين دو گروه موافق و مخالف، به نظر مي رسد مخالفان خبر دادن به بيمار بيشتر از موافقان آن هستند. عمده استدلال آنها هم ضرر اين كار براي بيمار است. ظاهرا آنها در تزاحم دو اصل «لزوم صداقت با همسر»  و «لزوم حفظ سلامتي همسر»، سلامتي را بر صداقت ترجيح داده اند و اين نكته قابل تاملي است. چرا كه معمولا ما همواره بر صداقت با ديگران، به ويژه با همسر، تاكيد داريم ولي مي بينيم كه در اين مورد خاص افراد حاضرند صداقت را فداي سلامتي كنند. خود اين كه بر اساس چه معيارهايي چنين قضاوتي شده مطلبي قابل تامل است.
  3. همان گونه كه از پاسخ ها هم به دست مي آيد به نظر مي رسد بيشتر پاسخ دهندگان در اين مورد دچار ترديد شده اند و تصميم گيري براي آنها دشوار است. اين امري است كه در تصميم گيري هاي اخلاقي در زندگي روزمره براي همه ما پيش آمده يا مي تواند پيش بيايد. لذا موضوع از اين جهت هم جاي بررسي و تامل جدي دارد.
  4. توجه به استدلال هاي هر يك از پاسخ گويان هم مهم است و تا حدودي مي تواند نشان دهد كه افراد هنگام تصميم گيري يا استدلال اخلاقي معمولا چه نكاتي را مد نظر قرار مي دهند.
  5. از اين آزمون تا اندازه اي مي توان فهميد كه اتخاذ تصميم هاي اخلاقي و عمل كردن بر طبق آنها گاه تا چه اندازه دشوار است. اگر اين نكته را كه اخلاقي عمل كردن گاهي مستلزم چشم پوشي از منافع اقتصادي و اجتماعي يا لذت هاي فراوان است را هم در نظر بگيريم اهميت مطلب بيشتر روشن مي شود. به همين خاطر است كه كساني كه اخلاقي عمل مي كنند از نظر شرع و عرف، انسان هايي شريف و قابل تقدير هستند. چون تصميم هايي مي گيرند كه برايشان هزينه هاي فراوان دارد.
  6. از آنجا كه جامعه آماري پاسخ دهندگان محدود بوده طبيعتا نمي توان از آزمون حاضر نتايج كلي و يقيني گرفت ولي به هر حال تا اندازه اي مي تواند به فهم فرايند تصميم گيري و استدلال اخلاقي، همچنين به فهم برخي از دشواري هاي اين امر كمك كند.
  7. به نظر مي رسد بحث تصميم گيري و استدلال اخلاقي به چند حوزه مرتبط مي شود و بايد آن را با توجه به مباحث مطرح در اين حوزه ها مورد مطالعه و بررسي قرار داد، حوزه هايي چون 1. روان شناسي اخلاق 2. تزاحم قواعد اخلاقي 3. استدلال اخلاقي 4. نسبي يا مطلق بودن اخلاق 5. نسبت منطق با اخلاق 6. نسبت اخلاق با فقه و دين.
  8. تصميم گيري در اين موارد مبتني بر استدلال است ولي چون استدلال ها گاهي از نظر اخلاقي هم ارز هستند يا اين گونه به نظر مي رسند، شخص براي ترجيح يكي بر ديگري، نيازمند يك قاعده آمره اخلاقي است. تصميم او بستگي به اين دارد كه آگاهانه يا ناآگاهانه تابع چه نظريه اخلاقي باشد. مثلا سودگرا باشد يا نه. خود گرا باشد يا ديگر گرا.
  9. اين آزمون نشان مي دهد كه ظاهرا اخلاقي عمل كردن لزوما تابع منتج بودن استدلال هاي ما ، به ويژه از نظر صوري، نيست و عوامل و شرايط نااخلاقي مي تواند بر تصميم هاي اخلاقي تاثير بگذارد. (چون عبارت «غير اخلاقي» حالتي ارزشداورانه و منفي دارد به جاي آن از واژه «نااخلاقي» استفاده شد).
  10. در اين گونه آزمون ها نقش جنسيت هم البته بايد در پاسخ دهي مد نظر قرار گيرد. هم جنسيت پاسخ دهندگان هم جنسيت فرد مورد بررسي. لذا در مثال حاضر، اگر مرد به يك بيماري لاعلاج دچار شده بود و زن قصد مثلا جدايي يا سپردن همسرش به سراي سالمندان را داشت شايد پاسخ ها به نوعي ديگر بود.
  11. از دانشجويان همچنین خواسته شده بود  نظرشان را درباره عوامل موثر بر تصميم گيري و استدلال اخلاقي بیان کنند. از نظر آنها برخی از این عوامل عبارت است از: نوع مخاطب، محتواي استدلال، شيوه استدلال، پيامدهاي استدلال، ترس از تخريب وجهه اجتماعي فرد، و عوامل محيطي.
  12. مطالعات و مباحث مربوط به روان شناسي اخلاقي، تصميم گيري و استدلال اخلاقي و مانند آن، تا آنجا كه بنده اطلاع دارم، هنوز در جامعه علمي ما به طور شايسته مورد توجه قرار نگرفته و تا اندازه اي جوان است. از اين رو  اميد است اساتيد و طلاب و دانشجويان علاقه مند به اين گونه مباحث، در اين زمينه ها تلاش بيشتري داشته باشند و ثمره تاملات خود را به صورت مكتوب در اختيار ديگران قرار دهند.
پ ن : درباره نسبت منطق و اخلاق دست به نقد مي توانيد مقاله «منطق، بنياد اخلاقي زيستن: بررسي ديدگاه گنسلر» از آقاي دكتر مهدي اخوان را از اينجا  دانلود كنيد.
/**/

مقاله 30: چگونه تصمیم می گیریم اخلاقی عمل کنیم؟ (1)

«زني به بيماري شديد M S (اختلال شديد سيستم عصبي بدن) مبتلا شده است و همسر او قصد ازدواج مجدد دارد. خانواده او و خانواده همسرش با اين كار موافق اند. درباره اين كه آيا اين خبر را به زن بگويند يا نه دو ديدگاه وجود دارد: گروهي مخالف هستند با اين استدلال كه «اين خبر براي سلامتي بيمار مضر است. هيچ يك از خبرهايي كه براي سلامتي بيمار مضر است را نبايد به بيمار گفت. پس اين خبر را نبايد به بيمار گفت.» اما گروهي ديگر معتقدند بايد به بيمار خبر داده شود. استدلال آنها اين است: «انجام اين كار (گفتن خبر) نشانه صداقت با همسر است. هر كاري كه نشان دهنده صداقت با همسر است بايد انجام داد. پس بايد اين كار را انجام داد(و خبر را گفت)».

چرا و چگونه انسان ها تصمیم می گیرند یک عمل اخلاقی را انجام دهند یا یک کار غیر اخلاقی را ترک کنند؟ فرایند و سازوکار این تصمیم گیری ها به چه صورت است؟ آیا تصمیم ها و فعالیت های اخلاقی ما تابع استدلال است؟ چگونه مقدمات لازم برای این استدلال ها را فراهم می کنیم؟ درمواردی که بین دو دلیل تعارض ایجاد می شود چه باید کرد؟ نسبت منطق با اخلاق چیست؟

اینها بخشی از سوال هایی است که در فلسفه اخلاق مطرح می شود. این مباحث از جهتی به روان شناسی اخلاق مربوط است و از جهتی به بحث استدلال اخلاقی.

برای تجزیه و تحلیل هر چه بهتر سوال های فوق، ماجرایی که در ابتدای بحث خواندید و برگرفته از یک ماجرای واقعی بود - را به عنوان یک سوال امتحانی به گروهی از  دوستان رشته فلسفه دادم و از آنها خواستم نظرشان را بگویند. برخورد هر یک از دانشجویان با این موضوع، و قضاوت و  استدلال های آنها درباره این مسئله برایم جالب بود و موجب شد این مطلب را در وبلاگ بیاورم. از مجموع پاسخ های آنها میتوان نکات مفیدی را درباب تصمیم گیری و استدلال اخلاقی دریافت. شما هم در صورت تمایل می توانید در این بحث مشارکت کنید.

در ابتدا نظرات را که در سه گروه دسته بندی شده می آورم و بعد از آن چند نکته که به نظرم رسیده بیان می کنم.

الف) افراد موافق:

  1. بايد خبر داده شود و صداقت مراعات گردد.
  2.  با استدلال مرد موافق هستم. بايد خبر را با همسر خود درميان بگذارد تا موجبات اختلاف و درگيري هاي شديد بعد از ازدواج دوم كه ناشي از بي اطلاعي است، را فراهم نكند. چرا كه اين اختلاف ها باعث ضرر و زيان بيشتري براي بيمار مي شود.
  3. بايد با همسر خود درميان بگذارد، چون نشانه صداقت است ولي نبايد ازدواج بكند، چون خيانت به همسر است.
  4. هر چند خبر دادن به بيمار ناراحت كننده است ولي هميشه دانستن واقعيت با اين كه تلخ است اما بهتر از ندانستن است. حداقل اين كه مرد وجدانش آسوده است.

ب) افراد مخالف:

  1. هميشه هر كاري كه نشانه صداقت است را نمي شود انجام داد.
  2. سلامتي مهم تر از صداقت است. بايد بگذارد بيماري همسرش بهبود پيدا كند بعد به او بگويد.
  3. در اين مورد به خاطر اهميت سلامتي شخص، مي توان مطلق بودن اخلاق را ناديده گرفت و صداقت را زير پا گذاشت.
  4. چون دادن خبر به همسر موجب درد و رنج بيشتر او مي شود نبايد گفت.
  5. (پاسخ يك خانم:) ازدواج مجدد اشكالي ندارد. در اين موارد صداقت معنا ندارد و بايد دروغ مصلحت آميز گفت. با خبر دادن به بيمار مخالفم.
  6. با توجه به شرايط  زن، صداقت با همسر قابل دفاع نيست. نبايد خبر دهد.
  7. هر دو ديدگاه درست مي گويند ولي من مخالف گفتن خبر هستم. چون اگر به بيمار خبر داده نشود بهتر به زندگي خود ادامه مي دهد. در غير اين صورت، با اضطراب و افسردگي و استرس، به مرگ نزديك تر مي شود.

ج) افراد مردد يا داراي موضع نامشخص:

  1. استدلال خيلي محكم نيست. از جهتي صحيح است و از جهتي غلط. اگر به همسرش بگويد عواقب دارد و اگر نگويد ممكن است در بي خبري مانده و شرايط كمي راحت تر باشد ولي بعد از مطلع شدن، اوضاع بدتر مي شود. بنابراين نمي شود با يقين گفت دادن خبر درست است يا ندادن آن.
  2. هر دو استدلال از نظر صوري درست هستند ولي از نظر مادي بايد از اهل فن مرتبط با موضوع، مثلا پزشكان يا روان شناسان، كمك گرفت.
  3. صادق بودن خوب است ولي ازدواج مجدد نادرست است.
  4. استدلال كردن در اين موارد بيشتر توجيهي است براي اقدامات شخص.
  5. هر دو استدلال درست و منتج است ولي بايد شرايطي چون ميزان پيشرفت بيماري زن، وضعيت مالي خانواده او، ديدگاه هاي عقيدتي و فكري او را در نظر گرفت و بعد تصميم گيري كرد.
  6. از اين جهت كه موجب ضرر به همسر و درد و رنج بيشتر او مي شود نبايد گفت و از اين جهت كه نشان دهنده صداقت است بايد گفت.
  7. پاسخ يك خانم: مرد نبايد مجددا ازدواج كند. صداقت او در اين است كه زندگي با همسر بيمارش را ادامه دهد.
  8. او نبايد ازدواج بكند. شهوت، جهل  و غضب دست و پاي عقل مرد را بسته است.
  9. مخالفان دادن خبر، مغالطه مي كنند. چون از احساسات خود تبعيت مي كنند. اين كه گفتن خبر بد براي بيمار مضر باشد از يقينيات نيست. موافقان هم استدلال شان درست نيست. چون در واقع حد وسط ندارد. چرا كه «صداقت» در هر دو مقدمه به يك معنا نيست.
  10. با ازدواج مرد مخالفم. بايد تا روزي كه همسرش زنده است از او مراقبت كند و سعي كند روزهاي آخر زندگي اش را شيرين كند.
  11. تاثير يا عدم تاثير اين خبر بر سلامتي زن از هميت بيشتري برخوردار است.لذا بايد با پزشك معالج صحبت شود. در صورتي كه از نظر او دادن خبر تاثير منفي ندارد، صداقت رجحان خواهد داشت.
  12. به نظر مي رسد هر دو استدلال درست است اما داوري درباره اين كه بر اساس كداميك بايد عمل كرد به عهده علم اخلاق و شايد علم حقوق باشد. براي انتخاب استدلال قابل قبول تر بايد ادله اي داشت كه آن ادله هم از فرايند داوري و ارزيابي سربلند بيرون آيند. بنده در حال حاضر چنين ادله اي ندارم.
  13. هر دو استدلال در جاي خود درست و منطقي است ولي فرقي به حال بيمار ندارد. چون وقتي بحث مردن در ميان است هيچ فرقي ندارد كه بخواهيم مراعات حال بيمار را بكنيم يا نه. در هر دو صورت، موجب مرگ بيمار مي شود. وقتي مردي چنين تصميمي مي گيرد يعني همسر خود را مُرده فرض كرده است.

/**/

/**/

/**/

بخش دوم اين مطلب را در اينجا مطالعه كنيد.

ديدگاه ها ديگران را در بخش نظرات مطالعه كرده و در صورت تمايل، در بحث مشاركت كنيد.