يك گفت و گوي دوستانه 2
در ادامه مطالب پست قبلي اگر نظر جديدي ابراز شد در اين پست قرار مي گيرد. همانطور كه گفته شد موضوع بحث اين است كه آيا فلسفه اسلامي داريم يا خير. اگر احيانا دوستان مطالب مفيدي دراينترنت پيدا كردند كه با موضوع بحث مرتبط بود مي توانند معرفي كنندكه لينك آنها در اين جا قرار گيرد
سمانه:
به نظر من گفتگو بیشتر از مقاله یا پژوهش می تونه دانشجو رو به سمت تحقیق بگشه چون فرد خودش رو در مقابل دیالوگ فرد مقابل قرار میده بعد برای اینکه از لحاظ علمی کم نیاره مجبور میشه بره تحقیق کنه من خودم اصلا فلسفه اسلامی رو فلسفه نمی دونم چون استدلال عقلی نداره همش مبتنی بر آیات هستش فارغ از نظر من امیدوارم بحث ها ادامه پيدا کنه وفقط گفتگو منحصر به شما و آقای باینده نباشه با تشکر
رحمتي:با سلام
مقاله هم يك نوع تحقيقه. هر يك از گفت و گو و مقاله مزايا و محدوديت هاي خاص خودشو داره. بهتر اينه كه هر دانشجويي از هر دو استفاده كنه.
يكي از بحث هايي كه بايد بشه اينه كه اگر ما در مقدمات استدلال از آيات و روايات استفاده كنيم آيا اين منافاتي با عقلي و فلسفي بودن دارد يا خير. و آيا خروجي يا نتيجه چنين استدلالي يك آموزه فلسفي است يا كلامي. فرموديد «استدلال عقلی نداره » منظور شما رامتوجه نشدم. مگر استدلال غيرعقلي هم داريم؟
موفق باشيد
ورودي 89
سلام خوب می بود در بحث های فلسفی علاوه بر استدلالتون نظرتون رو هم بگید بحث های خوبی هستش بشرط اینکه تدوام داشته باشه منم با نظر دوستمون موافق هستم فلسفه اسلامی اصلا نداریم فلسفه فلسفه هستش نمی دونم چرا آقای باینده تلاش دارن به دین ربطش بدن بزارید دین ُ دین باشه فلسفه هم فلسفه ممنون
رحمتي:
با سلام. همانطور كه قبلا گفتم آنچه ارائه مي شود بيشتر يك گفت و گوي فلسفي است نه يك بحث مدون و دسته بندي شده با تصميم قبلي. به همين خاطر در روند ارائه مطالب قطعا نقص هايي وجود دارد و ممكن است سير منطقي يك بحث آكادميك را نداشته باشد. فعلا روند به اين صورت است كه هر يك از دوستان مطلبي را مطرح مي كنند و بنده هم درباره هر قسمتي از آنها اگر نكته با سوالي به نظرم برسد طرح مي كنم.
بحث رابطه دين و فلسفه هم موصوع مهمي است كه در ذيل بحث از مفهوم و چيستي فلسفه اسلامي بايد به آن پرداخته شود. البته چند نكته بايد از هم متمايز شود: يكي اين كه آيا فلسفه مي تواند به كمك دين بيايد يا خير. دوم اين كه آيا در متون و منابع ديني ما مباحث عقلي و فلسفي مطرح شده است يا خير. سوم اين كه تفاوت فلسفه با كلام چيست (از نظر هدف، روش و موضوع). بي توجهي به تفاوت اين مباحث مي تواند مانع از رسيدن به يك نظر مشخص درباره نسبت فلسفه با دين يا چيستي فلسفه اسلامي (و به طور كلي فلسفه ديني) شود.
حمیده:
سلام استاد خسته نباشید به نظر من فلسفه اسلامی فلسفه نیست چون واقعا فیلسوفانش در سدد این هستند که حرفهایی که در قرآن است رو اثبات کنند خوب این میشه کلام دیگه فلسفه نمیشه
رحمتی:
با سلام. وظيفه اصلي متكلم اين است كه ديدگاه هاي ديني را اثبات يا توجيه (به معناي فلسفي يعني justification) كند. يعني او از قبل درست بودن يك مطلب يا آموزه ديني را فرض گرفته است و در صدد اثبات آن يا پاسخ به شبهه ها و سوالات مربوط به آن است. حال بايد ديد كساني كه معتقد به وجود فلسفه اسلامي هستند در مقابل مطلبي كه شما مطرح كرده ايد چه پاسخي دارند. اگر خود شما يا ديگر دوستان اطلاعاتي در اين زمينه دارند خوب است كه بيان كنند.
نکته دیگر این که ممکن است افراد تعریفی از فلسفه ارائه کنند که بر اساس آن بشود از هستی فلسفه اسلامی دفاع کرد. این امر ناظر به تاکیدی است که همواره داشته ایم که در هر بحث علمی ابتدا باید تعاریف ارئه شود و بعد نظرات مطرح گردد
پاينده:سلام علیکم همانطور که جناب استاد رحمتی فرمود مقصود از فلسفه ُروش و موضوع و غایت آن باید مشخص شود در ثانی شواهدی از قرآن یا نصوص دینی یافت شود شواهدی دال بر دلایل عقلی در متون دینی بنده در حال نوشتن مقاله ایی هستم که به خواست خدا در سایت راسخون و احتمالا در این وبلاگ قرار می گیرد خلاصه مطالب یاد شده و باسخهایی برای سوالات دوستانی که فلسفه اسلامی را فلسفه نمی دانند و مراد از فلسفه نزد هم اندیشانم را بیان خواهم کرد . تا یار که را خواهد و میلش به چه باشد.ایدکم الله
پاينده:
خطاب به بزرگوار ورودی ۸۹در نظام جهان بینی بسیار مهم است که شما فلسفه را چیزی بدانید و دین را چیز دگر یا خیر فی الجمله عرض می کنم تفضیلا در مقاله انشاء الله عرض خواهم کرد .۱- شما فلاسفه تحلیلی برای هر علمی یک مبداء فاعلی در نظر می گیرید حالا سوال اینجاست مبداء فاعلی دین و فلسفه چیست ؟ آیا عقل اینطور که بعضی از آقایان می گویند واقعا از مستقلات عقلی بشری است ؟ و مبدا فاعلی ندارد ؟۲- آیا در متون دینی هیچ گونه استدلال یافت نمی شود ؟ و صرفا یک سلسله آموزه های اخلاقی یا فقهی است ؟اینها سوالاتی است که وقتی یک محقق آنها را بررسی می کند حداقلش این است که احتیاط می کند که بگوید فلسفه اسلامی فلسفه نیست. بزرگوار بنده هم اصراری ندارم فلسفه را به دین ربط بدهم لکن اینها دو چیز نیستند در جهان بینی بنده هر دو یک از یک منبع سرچشمه می گیرند با تفاوت در روش است نه غایت .... به هر حال جای بررسی بیشتری است بخصوص در زمینه معرفت شناسی و نصوص اسلامی. از انتقادی هم که نسبت به من داشتید ممنونم چون همیشه اعتقاد دارم افرادی سبب بیشرفت انسان هستند که به اندیشه او کمک کنند .
با سلام